شعر مناجات با خدا

یا کاشفَ الکُروب! مرا با خودت ببر…

خلقت پر از هوای خوش استجابت است
دست خدا همیشه به کار اجابت است

خورشید در سکوت خودش گرم گفتگوست
دریا میان موج خودش محو جستجوست

الهی اعوذ به وجه الکریم…

رسیدم مرا غرق احسان کنی
جهان مرا نور باران کنی
مرا در خیابان تنهایی ام
پریشان تر از هر پریشان کنی

یا ستار العیوب…

چشمهایی که شده ابرِ بهار
می شود خرج دعا یا ستار

تو خطا پوشی وُ من سرتاپا…
جرم وُ عصیان وُ خطا یاستار

خسته از اشتباهم…

در سینه مانده آهم, خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم, خیلی دلم گرفته

بر نفس خود اسیرم, از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

یا ربی العفو…

هر چند که در زندگیم رنگ خدا نیست
اما به لبم سوی خدا غیر دعا نیست

آنکس که بود اهل بکا , می شود آزاد
صد حیف که بر دیده و دل حال بکا نیست

یا سیدی و مولای…

اشکی برای چشم ما گه گاه دادید

ما را میان شهر گریه راه دادید

ما ذره ای بودیم لیکن از عطایی

کوه کرامت را به پرِّ کاه دادید

خدای من…

سزایم بود اگر از دست دادم آسمانم را

که من با دست‌های خود شکستم نردبانم را

دلم از حرف لبریز و زبانم از لغت خالی

نمی‌دانم بگویم یا نگویم داستانم را

ماه خدا….

می وزد باز نسیم خوش ماه رمضان
می رسد عطرمحبت بمشام دل و جان
ماه رحمت که در این ماه بتابد زافق
باز لبریز شود برکه جان از هیجان

یا ستار العیوب…

وَ خجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست

باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست

الهی العفو…

خبر آمد رمضان است خدا… میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد

معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا می بخشد

شعر مناجات با خدا

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم
هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

شعر مناجات با خدا

خیلی گرفته دور شما را گناهکار
آقا چه میکنی تو مگر با گناهکار ؟

تو سربلند عالمی و سر به زیر ما
تو عاری از گناهی و ماها گناهکار

دکمه بازگشت به بالا