شعر مناجات با خدا

شعر مناجات با خدا

خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
امید آخر دنیا خودت درستش کن
نمانده پشت سر من پلی که برگردم
خراب کرده ام آقا خودت درستش کن

شعر مناجات با خدا

سفره وقتی پهن شد قطعا کرامت میشود
کاسه های خالی ما پر ز نعمت میشود

روی من را هر کجا رفتم زمین انداختند
جز در این خانه که بیچاره دعوت‌ میشود

شعر مناجات با خدا

نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست

نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست

هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده

هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست

شعر مناجات با خدا

چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟

اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـی‌دانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش می‌دانم

شعر مناجات با خدا-روضه حضرت علی اکبر (ع)

ما را به گل پرپر ارباب ببخش
ما را به علی اکبر ارباب ببخش

ما را به همان لحظه که می خندیدند
بر هق هق و چشم ترِ ارباب ببخش

شعر مناجات با خدا

در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است
سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است

گرچه موسی ست مناجاتی طور تو ولی
گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است

شعر مناجات با خدا

با غلام رو سیاه, ای یار خوبی می کنی
با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی
با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط
این بدی را می کنی انکار, خوبی می کنی

شعر مناجات با خدا

آورده ای دوباره بدهکارمان کنی
فکری به حال غم زده و زارمان کنی

اینجور که دوباره به ما راه می دهی
اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی

شعر مناجات با خدا

با نامه ای سیاه و وجودی پر از گناه
بر درگه خدای خود آورده ام پناه

خالی تر از همیشه و عاصی تر از همه
رو کرده ام به سوی تو, هرچند روسیاه

شعر مناجات با خدا

دوباره شنیدی تو اهم خدا
ندیده گرفتی گناهم خدا
کریمانه, بی منتم داده ای
سر سفره ات باز, راهم خدا

شعر مناجات با خدا

از دلِ تنگِ گنهکار, برآرم آهی
تا که کوه گنهم را بخری با کاهی
به سیه روی, حریمت, ز ترحم یارب
چه شود گر بنمایی, نظری گهگاهی

شعر مناجات با خدا

در خشکسالی ام به گلستان رسیده ام
قحطی زده به رحمت باران رسیده ام

عمری است غرق لذت مستانه بوده ام
امشب ببین که زار و پشیمان رسیده ام

دکمه بازگشت به بالا