شعر مناجات با خدا

می شناسی ام مرا,خار آمده

می شناسی ام مرا,خار آمده

شد شب جمعه گنهکار آمده

شرح احوال مرا یا رب ببین

خسته از خود گشته ایی زار آمده

جای اندیشه های آل الله

جای اندیشه های آل الله
آه, در وصف خال و لب ماندیم
آب در کوزه بود و ما غافل…
از معارف کمی عقب ماندیم

چاره ی آبادی در این کویر مستجیرم مستجیرم مستجیر

چاره ی آبادی در این کویر
مستجیرم مستجیرم مستجیر
لحظه ای از ما نگاهت را نگیر
بر فقیر بن فقیر بن فقیر
ای که دستت می رسد دستی بگیر

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی

نبرده ام به خدا بویی از مسلمانی
برهنه آمده ام در حجاب ظلمانی

اسیر پنجه ی نوعی تسلسُلم یک عمر
همیشه کار غلط بعد هم پشیمانی

یا أکرمَ الکِرام, و یا أشفق الشفیق یا أجودَ الجواد, و یا أرفقَ الرفیق

یا أکرمَ الکِرام, و یا أشفق الشفیق
یا أجودَ الجواد, و یا أرفقَ الرفیق
دلبسته ام به لطف تو یا رکنی الوثیق
همسایه ام برای تو یا جاری اللَصیق

همان خدا که برایم بلا تراشیده

همان خدا که برایم بلا تراشیده
میان درد و بلا هم دوا تراشیده

اگرچه دردسر از هر طرف سرم بارید
گلایه ای نکنم او چرا تراشیده

به بی آبرو اعتنا میکنند همانها که مس را طلا میکنند

به بی آبرو اعتنا میکنند
همانها که مس را طلا میکنند
زمینگیر را آسمان میدهند
و با باخته خوب تا میکنند

ای مهربان به این دل من هم نگاه کن

ای مهربان به این دل من هم نگاه کن
اوضاع عاشقی مرا, روبراه کن

طفل چموش نفس مرا زودتربگیر
با ترکه ی محبت خود سربه راه کن

اگر چه غرق گناهم, فلاتوَدِبْنی

اگر چه غرق گناهم, فلاتوَدِبْنی
نگشت خرجِ تو آهم, فلاتوَدِبْنی

مریز آبرویم را, مُقّرُبِاالذَّنبی
به جرمِ خویش گواهم, فلاتوَدِبْنی

قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم

قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم

مزد این یک ماه را برروزه داران میدهم

هرصواب بنده ام را صدبرابر میخرم

بار کم آورده و  سود فراوان میدهم

ما بدون "حسین" نابودیم

روزگاری پر از صفا بودیم

 مرد میدان  هر بلا بودیم

دورمان هر چه بود خوبی بود

از دروغ و ریا جدا بودیم

برای درد اگر که دوا گذاشته اند

برای درد اگر که دوا گذاشته اند
دوای درد مرا در بلا گذاشته اند

کرامت علوی ها تمام ناشدنی ست
هنوز هم سر سفره غذا گذاشته اند

دکمه بازگشت به بالا