شعر مدح و مناجات

حبل المتین

خدا می‌خواست چشمِ او فقط عین‌الیقین باشد
خدا می‌خواست دستِ او فقط حَبل‌المَتین باشد
خدا می‌خواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد
خدا می‌خواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد

خاک ابوتراب

در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب
ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب

از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم
ما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغب

عقیق

تفسیر تو بدست قلم ، نا میسّر است
تصویر تو به چشم بشر ، نا مصوّر است
باید برای وصف تو قرآن بیاورم
قرآن برای مدح تو از شعر بهتر است

حب علی

ذاتی که یکتا خلق شد، دو تا نخواهد شد
هرکس گدای او نشد آقا نخواهد شد

دور از علی بودن به نوعی مرگ تدریجی ست
امروزمان بی عشق او فردا نخواهد شد

ره صد ساله

گناهانم دو بالم را وبالم کرده و آزار می بینم
پریدن تا خدا سهل است اما حیف که دشوار می بینم

گنهکارم ، ولی در باطنم حب شهنشاه نجف باشد
نهایت رستگارم !، من قیامت را به این معیار می بینم

ظهور حق

به یمن مقدم او خانه‌ی کعبه منور شد
ظهور حق تعالی بر خلائق صد برابر شد
چنان صبح ازل پیشی گرفت و از همه سر شد
که او اول شد و هرچه به جز او بود آخر شد

اوصاف حیدر

اهل زمین هستی ولی بالانشینی
تنها تو در عالم امیرالمومنینی
مداحیِ تو نیست کار یک زمینی
وقتی‌ که درماندست علامه امینی

برکت کعبه

می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو
تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو
سوره‌ی فتح و سلیمانِ ظفر یعنی تو
ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو

ذکر شهیدان

علی معنای هستی در ضمیر عشق و ایمان است

علی تنها امیر بی بدیل جنگ و میدان است

اگر خواهم که او را رب بخوانم هیچ باکی نیست

که ایشان در حقیقت جلوه ایی از حی سبحان است

دست خدا

مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟
و یا که‌ صبح‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟

همین که‌ خَلْقِ دو ‌چشمت تمام گشت خدا گفت :
مبارک است ، مبارک ، چه ‌خوب از آب در آمد

مخزن الأسرار

یاٰ مَنْ اَرْجوُهُ لِکـُلِّ خَیر معنا می شود
یا علی می گویم و خیرات پیدا می شود
با تو باشم بابِ خوبی و کرم واٰ می شود
شاملِ حالم دعایِ نابِ زهرا می شود

مظهر العجائب

گفتیم هر زمان همه جا مرتضی علی
ذاکر شدیم ذکر تو را مرتضی علی

از مدح تو همیشه قلم شرم می کند
ای قدّ شعر پیش تو تا مرتضی علی

دکمه بازگشت به بالا