دوباره آمده ام رو سیاه یا الله
اُمیدم است همه یک نگاه یا الله
اگرچه غیرِ دو خط آه..دربساطم نیست
ولی شدست دمم دائم آه یا الله
دوباره آمده ام رو سیاه یا الله
اُمیدم است همه یک نگاه یا الله
اگرچه غیرِ دو خط آه..دربساطم نیست
ولی شدست دمم دائم آه یا الله
برات حرف ندارم شما بفرمائید
به این بهانه نگاهی به ما بفرمائید
به وقت نافله صبح ای مسیحا دم
ز بختِ خفته، ملولم دعا بفرمائید
تا که بر روی لبم «حسن جان»دارم
از همین نامِ مبارک به دلم جان دارم
او ز دستانِ کریمانه عطا فرموده..
هر چه دارم همه از لطفِ کریمان دارم
عاشق نشد آنکس که قرن را نشناسد
ای وای اگر بوی وطن را نشناسد
یعقوب به خود گفت الهی که زلیخا
عاشق نشود،یوسف من را نشناسد
به عرش و فرش در عالم مه شبانه یکی است
خدا یکی و قمر هم به هر زمانه یکی است
به درب خانه ارباب رفتم و سقا
گشود درب به رویم بیا که خانه یکی است
چِه کنم من دلم از بارِ گنه سنگین است
بر سرم این همه آوارِ گنه سنگین است
رو سیه آمده ام تا به درت توبه کنم
یک دل و این همه آثارِ گنه سنگین است
به درگاهت آمد گدایی گرفتار
بریده ز یار و گرفتار اغیار
زمین خورده بارش، زمین خورده هربار
تو امشب دوا کن شده سخت بیمار..
گدای سفره ی مردم شدم غلط کردم
جدا شدم زدرت!گم شدم غلط گردم
مرا صدا زدی و رد شدم نفهمیدم
تو خوب بودی و من بد شدم نفهمیدم
پاک است ذات کبریا عیبی ندارد
ما عیب داریم و خدا عیبی ندارد
یک دستِ خالی و لباس پاره دارم
این چیزها بهر گدا عیبی ندارد
زائر اگرچه خوب اگرچه بد رسیده
خیر تو به زوار ، بیش از حد رسیده
به ماه و خورشیدی که دائم می درخشند
یک پرتو از انوار این گنبد رسیده
یادِ غمهای تو بودیم اگر غم دیدیم
پس جهان را فقط از قاب محرم دیدیم
خبرِ آدم و عالم به در خانهٔ توست
ما که در چایِ تو فالِ همه عالم دیدیم
سائل بجز اینجا مگر دارد کجا را؟
ممنون از اینکه راه دادی بینوا را
دلخسته و دلمُردهی بارِ گناهم
«یا حَیّ و یا قَیّوم» احیا کن گدا را