شعر مدح و مناجات

حق مادری

بر گردنم عمری ست حق مادری دارد
خورشید گونه رسم ذره پروری دارد

وقتی خدا فرمود: لو لا فاطمه…یعنی
بر کل مخلوقات زهرا برتری دارد

کربلا میبرى ام یا نه؟ بگو!

چه کمالى, چه جمالى, چه جلالى دارند!
سینه چاکان تو دیگر چه ملالى دارند؟!

غیر شاهنشهى تو که به دل ها برپاست
همه حکام جهان روز زوالى دارند

یا عزیز الله

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود
روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود
پلکهایت باز کن درهای رحمت را نبند
بی نگاه تو دل ما خانه غم می شود

روسیاهم من

سرد و بی روحم ببین دنبال درمان امدم
سر به زیر و روسیاهم من پشیمان آمدم

بند دنیا بودم و عقبی فراموشم شده
دور ماندم از تو با حال پریشان آمدم

به درد بی دوایم

به درد بی دوایم تا ابد مرهم نمی بخشم
که عشقت را به کل ثروت عالم نمی بخشم
به تن پوشم اگر یک نخ بود از جامه ی لیلا
ردایم را به صدها شال ابریشم نمی بخشم

در انتظارِ تو

دوباره حرف دل عاشق تو بین دهان است
چنان گُدازه ی آتش فشان که در فوران است

چه پاسخی ز سلام تو بشنویم شب و روز
که جمع های جهان هرچه هست جمع کران است

حجت الله

برکه ای خشکیده ام دریا به دردم می خورد
جام من خالی شده صهبا به دردم می خورد

سوی هر کس می روم, فورا رهایم می کند
بنده ای زارم فقط مولا به دردم می خورد

عطر سیب

زعطر سیب تو مدهوش دیدم کلِ عطاران عالم را

زپا انداخته داغِ غمِ عشقِ تو غمخواران عالم را

از ان لحظه که روی دست خود قنداقه ی شش ماهه را بردی

خدا داند بدهکار خودت کردی طلب کاران عالم را

قسم به ربنای فاطمه

 

دل شکسته” مرا صدا کنید, کافی است
نظر بر این سرای بی بها کنید, کافی است

قبول… لایقِ زیارت شما نبوده ام
فقط کمی برای من دعا کنید کافی است

پروانه

 

تا قیامت بنویسم اگر از پروانه
ندهم جز خبرى مختصر از پروانه

زندگى کردن عشاق تماما درس است
میشود یاد گرفت آنقدر از پروانه

خاک پای مادرم

راه دادی و مرا دادی خجالت مثل قبل
دست من آخر رساندی برگ دعوت مثل قبل

مثل هرسال آمدم.. دارم به تو رو میزنم
باز کن آغوش خود را با محبت مثل قبل

اُمِّ ابیهاست فاطمه

زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد

سیب بهشت, آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد

دکمه بازگشت به بالا