شعر مدح و مناجات

ناله های بین روضه

سائلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام

باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام

قنوتِ نیمه شب

چشمت رقم زد در ازل تقدیر من را
رویای من , تفهیم کن تعبیر من را

از جانبِ من بوده بدعهدی همیشه…
تو چشم پوشی می کنی تاخیر من را

آیه رسیده

در گفتگوی دوست گشودم کتاب را
توصیف میکنم شه عالی جناب را

جای ترنج, دست قلم میکنیم ما
یک لحظه از رخش چو برآرد نقاب را

خانه‌یِ اربابِ کَرَم

دستِ ما گیر که در ورطه یِ غم می‌اُفتیم
یادِ ما باش که ما یادِ تو کم می‌اُفتیم

باید اینجا بنشینیم که ما را بخرند
گریه کن گریه وگرنه زِ قلم می‌اُفتیم

خسته ام

خسته ام از مکر دنیا, چاره چیست؟
مانده ام تنهای تنها, چاره چیست؟

نفس بد, انداخت از چشمت مرا
حبس گشتم در خود آقا چاره چیست؟

دستگیری کن

تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم
تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کشیم

نوبتِ ما می‌شود آیا ؟ به ما هم سر زنی
رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم

به روز حشر بگیرد حساب را در دست
کسی که داشته تیغ عذاب را در دست

کسی که بنت نبی در رکاب او باشد
چه حاجت است کند لعل ناب را دست

ذکری که می سازد دلت را صـِیقَلی چیست؟!
بی شک جواب آسمان جز یا علی نیست

هـرگـز ندارد جا مـیان فاطمـیون
آنکس که قلبش با غدیر و با علی نیست

حسین جان

خاک من از تربت اعلاست , مال کربلا
دور , از اربابم و غرق ملال کربلا

ذکر تسبیحاتِ بعد از هر نمازم این شده
“ربنا صَلّ علیٰ ارباب و آل کربلا”

کجایی آقا؟

چه قدر اشک بریزم به جدایی آقا؟
من دلم تنگ شده, تنگ, کجایی آقا؟

همه دارند به تنهایی من می‎خندند
به همه گفته‏‎ام این جمعه می‎آیی آقا

احساس غربت

وقتی میان روضه ها باگریه خلوت میکنم
آقا شبیهِ تو کمی , احساس غربت میکنم!

وقتِ خطا , الاّ شما , بوده حواسم بر همه
از اینکه هستی شاهدم . همواره غفلت میکنم

من سرم خورده به سنگ

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا, ای آسمان اصلا نمی آید به تو

دلشکسته آمدم سویت, پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

دکمه بازگشت به بالا