وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم
منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم
وضوی اشک و کمی مُشک ناب می خواهم
برای بردن نامش گلاب می خواهم
منی که تشنه ی آتشفشانی از اشکم
به زخم حنجره بغض مذاب می خواهم
جرم من را ننویسید که ساغر زده ام
بنویسید که امشب دو برابر زده ام
مست بودم که چنین باده مکرر زده ام
گرچه یک بار فقط میکده را در زده ام
درخت معرفت داده ثمر حیدر, ثمر زهرا
در ایجاد جهان دارد اثر حیدر, اثر زهرا
دلیل آفرینش هست اگر حیدر, اگر زهرا
ندا آمد در این خانه : خبر حیدر! خبر زهرا!
به عرش…مَجمر و اسپند , از زمین ببرید
به خاک , سجده ی شکرانه از جبین ببرید
به کافران و مجوسان , خبر ز دین ببرید
خبر به محضرِ ارباب , اینچنین ببرید:
رفت خورشید با قمر برگشت
خنده روی لب پدر برگشت
شهر را جور دیگری می دید
هر که آن روز از سفر برگشت
دور تو میگردم آقا در مدار روضهات
عمر من طی شد میان روزگار روضهات
هر کسی هر جا دلش بند است , آنجا میرود
من فقط هستم دچار تو ؛ دچار روضهات
بهشتِ نقشهی جغرافیاست , مشهد تو
درِ ورودی عرش خداست , مشهد تو
به ربَّنای قنوتم قسم که آقا جان …
مراد قلبی ام از آتِناست , مشهد تو
عمریست که بیـچاره و حیران تو هستم
سرگشته یِ تو بی سر ُو سامان تو هستم
هر چـند که آلوده یِ عصیان و گناهم
دلباخـته یِ رأفت و احسان تو هستم
چه جانماز پی اعتکاف بردارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بردارد
علی حقیقت روز است و هیچ جایز نیست
که در مقابل شب انعطاف بردارد
آنان که عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند
آماده ی اشاره ی یک دم از آن لبند
خبرى هست در آرامش دریا امشب
فاطمه,فاطمه آورد به دنیا امشب
ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
باطناً آمده آئینه ى مولا امشب
از نسل یک حقیقتِ دور از مَجاز بود
زینبْ که شاهزاده ی مُلـکِ حِجاز بـود
با سرشکستگی ابـداً سِـنخیت نداشت
این کوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود