خبر رسید به دریا خدا گوهر داده
به شاخ و برگ ولا باز برگ و بر داده
به خانواده ی زهرا اگر پسر داده
دعای نیمه شب مادری ثمر داده
خبر رسید به دریا خدا گوهر داده
به شاخ و برگ ولا باز برگ و بر داده
به خانواده ی زهرا اگر پسر داده
دعای نیمه شب مادری ثمر داده
سحر آمد کبوتریم همه
اکثراً ناز میخریم همه
عاشقی دردسر کشیدن داشت
غالباً ما گِران سَریم همه
عشقت میان سینهی من پا گرفته
شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشهنگاهی
حالا که کار عاشقی بالا گرفته
بنویسید به بالینِ همه باباها…
یک پسر , خوب تر است از همه ی دنیاها…
بنویسید به روی سَرِ هر مجنونی ,
سهمِ او خونِ دل است از شَعَفِ لیلاها
گرچه دارد بی عدد زیبا اثر نقاش تو
از تو زیباتر کجا دارد دگر نقاش تو ؟
کرده با نقش تو خود را جلوه گر نقاش تو
با رخت , بر رخ کشیده صد هنر نقاش تو
بس نمک خرج تو کرده با شکر نقاش تو
عاشقت باشد ز هر کس بیشتر نقاش تو
من هرچه که دارم به فدای علی اکبر
پر میزنم امشب به هوای علی اکبر
گر گوش دهم , عمر , نمازم به قضا نیست
با صوت اذانی به صدای علی اکبر
اهل عالم من دلیل خلقتم
گوهر بی مثل و والا عصمتم
از عقول ماسوا بالاترم
پاره جان رسول آخرم
انگار علی بود که در معرکه آمد
انگار رسول است به تاکید مؤکد
چون منطقاً و خُلقاً و خلقاً نبوی بود
حق است که نازل بشود وحی , مجدد
حیدر نشانی پهلوانی قد بلندی تو
ای بچه شیر آیا در خیبر نکندی تو؟
زلف پریشان را ببند اهل حرم را کشت
جانا نمیدانی مگر گیسو کمندی تو
به فکر کربلا بودم در اوردم سر از مشهد
بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد
اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا
اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد
هر چه جان است , به قربان اباعبدالله
هر چه گیسوست , پریشان اباعبدالله
“این حسین کیست , که عالم همه دیوانه ی اوست”
کل دنیا شده حیران اباعبدالله
روی خوشی نشان بده این روسیاه را
از شب زده دریغ نکن نور ماه را
بینای ظاهری شدم و کور مطلقم
وقتی بدست نفس سپردم نگاه را