اَبرَم و بارِشِ بی پروایَم
موجم و همسفرِ دریایم
مثل خورشیدِ کویری خشکم
مثل مهتابِ شبِ صحرایم
اَبرَم و بارِشِ بی پروایَم
موجم و همسفرِ دریایم
مثل خورشیدِ کویری خشکم
مثل مهتابِ شبِ صحرایم
لحظه لحظه عمر من فقط گذشته با حسین
چونکه بر لبم نبوده غیر ذکر یا حسین
دست من به دامن تو بوده هر کجا حسین
چون محل نداده جز تو هیچ کس مرا حسین
وقت بی کسی فقط تو را زدم صدا حسین
یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین
پروانه هم پروانه محفل که باشد
قابل شود یکباره ناقابل که باشد
در شعله های شمع تا پا میگذارد
دیوانه بازی میکند عاقل که باشد
تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید
فکری برای بی سر و سامانی ام کنید
بخشش بس است, عمر من بی نوا گذشت
من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید
در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود
میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود
وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش
بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش
خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر
میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش
به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش
زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش
همه عمر برندارم سر خود از آستانش
که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش
چون تو زاده شدی درون حرم
دشمن از کعبه منزجر میشد
گر به رویش ترک نمی افتاد
خانه کعبه منفجر میشد
چون درخت پسته که در خاک رفسنجان طلاست
درنجف وقتی بنوشی چایی گیلان طلاست
گرچه درجام طلا,دور ازتو خواهد شد نجس
برضریح تو ولی انگور آویزان طلاست
کیست که در مدحش از , شعر کمر بشکند
کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند
کیست که بازار او بزم شکر بشکند
لحظهی تحویل اوست دور قمر بشکند
هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند
آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند
تا ابد قبلگاه اهل ولاست
کعبه ای که مقام شیر خداست
اصل توحید با علی بر پاست
کعبه زاده یکیست! حیدر ماست!
بوی گلاب از در و دیوار بگذرد
حیدر اگر که از سر بازار بگذرد
امید وصل حضرت حیدر سبب شده ست
روزی میثم از قِبَل دار بگذرد