او تا نفس کشیده من انگار طاهرم
وقتی که با امام زمانم معاصرم
چون آینه غبار گرفته ست باطنم
از بسکه هر دقیقه رسیدم به ظاهرم
او تا نفس کشیده من انگار طاهرم
وقتی که با امام زمانم معاصرم
چون آینه غبار گرفته ست باطنم
از بسکه هر دقیقه رسیدم به ظاهرم
بر خاک راه خود نظر کردی طلا شد
در یک بیابان پا نهادی کربلا شد
من یک دقیقه از غم تو گریه کردم
ای شکر حق آن یک دقیقه , “سالها” شد
با قلب پاک سوی ظهورت اشاره کرد
قرآن گرفت دست خودش استخاره کرد
وقتیکه دید نام تو را در کتاب عشق
بغضش گرفت و بر تو سلامی دوباره کرد
ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست
هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست
رزق و روزی, همیشه در سحر است
روشنی بخش هر شبی قمر است
سوخت پروانه تا که فهمیدم
پای معشوق سوختن هنر است
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم
غرق محبتیم…به دنبال وصلتیم
هجران کشیده ایم…گناهی نکرده ایم
از دوری نگار پر از درد غربتیم
از بس که تلخی غم هجران چشیده ام
جانی نمانده است برایم…بریده ام
عیب وصال چیست نصیبم نمی شود؟
خیری که از فراق و جدایی ندیده ام
ای کرامت جرعه نوش هل اتایت یا علی
ای جوانمردی رهین لا فتایت یا علی
شرح احسانت به مسکین و یتیم و بر اسیر
قدسیان را کرده مات هل اتایت یا علی
من از دنیا به جز عشقت متاعی را نمی خواهم
من از گل ها به جز عشق گل زهرا نمی خواهم
هوای دیدن کوه و در و دریا ندارم من
به دریای غمت غرقم دگر دریا نمی خواهم
بازهم نیمه ى شب گریه و آه آوردم
به در خانه ى تو باز پناه آوردم
روسیاهم که نشد توبه ى من مقبولت
واى بر من که فقط بار گناه آوردم
هر کس برای توبه مصمم نمی شود
با صد هزار موعظه آدم نمی شود
امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم
فردا همین مجال فراهم نمی شود
من که هستم؟ سگ دربار غریب الغربا
همه عزّت سگ چیست؟ وفا داشتن است!
آنچه که در حرمش زود برآورده شود
آرزوی حرم کرب و بلا داشتن است
شاعر؟؟؟