میشود قافیه هربار,به تکرار على
مینویسد قلمم حیدر کرار على
میدهد دست و قلم شعر گوهربار على
میرسد عاقبت این عشق به اجبار على
میشود قافیه هربار,به تکرار على
مینویسد قلمم حیدر کرار على
میدهد دست و قلم شعر گوهربار على
میرسد عاقبت این عشق به اجبار على
نام حیدر, اذان مستان است
او از آن خداپرستان است
هرچه مستی ست ساحل میِ اوست
هرکه پیغمبر است, در پی اوست
نروی گرد حریمی که مکعب باشد
در طواف حرمی رو که در او رب باشد
هر که بر درگه ارباب مودب باشد
مستی اش از خم خمخانه ی زینب باشد
گوشه نشینی اوج معراج است گاهی
ما عاشقان در انزوا باشیم بهتر..
مثل وهب که با زنش آمد کنارت
ماهِ عسل کرببلا باشیم بهتر
حامد جولازاده
حرفی نمانده دوستان و دشمنان را
پر کرده است از نام خود گوش جهان را
فرمود اگر بی دین شدید آزاده باشید
با این سخن دربند کرد آزادگان را
زسوز سینه برای تو باز می خوانم
به نغمه های حزین حجاز می خوانم
نوای اکبر ناظم ندارم اما باز
نوازشم بکنی دلنواز می خوانم
من از دیار غزلهای ابن مکفوفم
ببخش محضرتان روضه باز می خوانم
مهدی نظری
از آنزمان که غلام توام بزرگ شدم
هزار شکر که پای علم بزرگ شدم
غذای هرکس و ناکس به من نمی سازد
منی که برسرخوان کرم بزرگ شدم
زکودکی شده ذکر لبم حسین حسین
من عاشقم به هوای حرم بزرگ شدم
مهدی نظری
تیغ تو علی نبود اگر کج
می رفت دلم به هر سفر کج
شد فتح دلم به ذوالفقارت
بگرفت کجی ره دگر کج
خورده کبوتر دلم از دانه هایتان
جنّت برای من شده پایینِ پایتان
این فقرِ ظاهرست غلامت ندار نیست
شاهم چرا که گشته دلِ من گدایتان
تو برتر از اندیشه و هر لفظ و بیانی
شایسته نباشد که تو در لفظ بمانی
لطف تو همیشه ست به ما, خانه ات آباد
«با ما به از آنی که تو با خلق جهانی»
چه قدر خوبه وقتى مى یام تو حرم
دو سه ساعت از دنیا دَس مى کشم
هواخیلى خوبه هوا عالیه
اره تازه دارم نفس مى کشم