شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

آن لحظه ها

آقا به سویت راه می افتم
تا عاشقانه زائرت باشم
آقا بیا لطفی کن و اینبار
بگذار من هم شاعرت باشم ؛

حالا..حرم…گنبد…ضریح تو
شور عجیبی در دلم برپاست
شوق زیارت مثل چشمانم
در چشم زایر های تو پیداست ؛

آن لحظه ها ماندم چگونه گفت..؟
شوق قلم وصف رسیدن را
در هر رواق صحن آزادی
چون بچه آهوها دویدن را ؛

در صحن تو بغض گلویم چون
ابری که باران میشود در باد..
در قلب من غوغا به پا میکرد
گریه کنار پنجره فولاد… ؛

درد و دلم را با شما گفتم
شب ها,سحرها, در حرم ماندم
در جمع زائر های تو کنج
دار الهدایه جامعه خواندم

در لحظه های تلخ برگشتن
فکر دوباره آمدن, هستم
با یاد لحظه لحظه ی پابوس
در انتظار آمدن هستم

زایر که برگشته نگاهی کرد
با حسرت خود عکس گنبد را
فکرش همیشه در حرم مانده
هرکس چشیده شهد مشهد را

احمدجواد نوآبادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا