میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟
در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته
میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟
یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟
در روضه یاد کربلا هستم, غمم را
میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته
مانند و مثل شاه نجف در زمانه کیست؟
من گشته ام تمام جهان را . نگرد . نیست
نام علی اگر چه زیاد است در جهان
تنها کسی که مثل علی شد فقط علیست
صمد علیزاده
عالمی در عالم معنـــا , نجف
قطعه ای از جَنّهُ المأوا , نجف
بارگــاهِ قُدس قدّیسِ وجود
آستانِ عرشیِ مولا , نجف
هر کس که بین وادی کنعـان توقّـف کرد
در بیت الاحزان گریه از هجران یوسف کرد
حسرتْ کشِ دوران شدیم از آن زمانی که
“دُردی کشی”از جام غم ,ما را تعارف کرد
مستیم, مست باده ی انگور عسگری
پس حد به ما زدند به دستور عسکری
تقصیر ما نبود که انگور شد شراب
تابیده بود بسکه به ما نور عسکری
به لطف مهر خزان,ساعتى زمان برگشت
ویا به قهربهار از زمین,خزان برگشت
گرفت,بغض گلوگیرى,آسمان را سخت
صداى خنده ى بى وقفه بر دهان برگشت
شنیدم سینه زن ها را پریشان دوست داری
میان روضه هایت چشم گریان دوست داری
همین اشک و همین دستی که میکوبم به سینه
همـین یعنی تو نوکـــر را کـماکان دوست داری
دل آشفته اگر حسین میگه
درد داره که انقدر حسین میگه
پر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
نگو شکارچیان تیر را به یال زدند
که در شکستن سلطان میان خال زدند
درآسمان ظهورت پرنده های خیال؛
برای مقصد دستت چه قدر بال زدند
از جمعه های بی توچه دلگیرمیشوم
جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم
با هر نفس که میکشم اقرار میکنم
از این نبودنت به خدا پیر میشوم
غربت کشیده آشنایش فرق دارد
آهش… صدایش… گریه هایش فرق دارد
فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده
هجران زده حال و هوایش فرق دارد
سلام حضرت بانو گدا نمیخواهی؟
عزیز ضامن آهو گدا نمیخواهی؟
دلم گرفته به غم خو گدا نمیخواهی؟
شدم اسیر هیاهو گدا نمیخواهی؟