قلم در دست من دریای دردم
دوات آماده اما سرده سردم
نگاهی کن بر این چشمان خیسم
توکلت علی الله مینویسم
قلم در دست من دریای دردم
دوات آماده اما سرده سردم
نگاهی کن بر این چشمان خیسم
توکلت علی الله مینویسم
با گریه مانوسم نه یک ماه و دو ماهی
شد گریه ام باب فیوضات الهی
هر روزو شب کارم سلام ِ برحسین است
با این امیدی که کنی سویم نگاهی
همه ی دل خوشی من علم توست حسین
خاطراتم همگی در حرم توست حسین
بهترین چیزی که در محشر به دردم میخورد
شک ندارم که فقط اشک غم توست حسین
ما را بنویسید به نام علویون
شاهان جهانند غلام علویون
صد شکر خدا را که از آن روز ازل دل
یک مرتبه افتاد به دام علویون
خلقت رعیت است و علی پادشاه خلق
باشد به دست باکرم او نگاه خلق
راه علی برو که ره حق ره علیست
حتی اگر به سمت دگر بود راه خلق
شمس الارضین , ماه سماوات علی است
سرمنشاء نور و باب خیرات علی است
هر سو که به معراج , نبی سر چرخاند
می دید که در اوج کمالات علی است
ما نوکرت هستیم دیارت,قرن ماست..
ما بلبل صحنیم که بامت چمن ماست
هرشب؛ همه محتاجِ همین در زدن هستیم
سینه زدنِ ما همه اش در زدنِ ماست
هر گدایی بر عطای تو توکل می کند
هر گرفتاری به درگاهت توسل می کند
من تعجب میکنم از راز این صحن و سرا
طبع هرشاعر که می آید حرم گل می کند
مثل اویسی که قرن را دوست دارد
این چشم هم دریا شدن را دوست دارد
عاشق ندارد میل برگشتن به منزل
شب تا سحر پرپر زدن را دوست دارد
بانو برایت یک غزل ماتم نوشتم
هر بیت را با خون دل با غم نوشتم
از شبنم غم طینت ما را سرشت اند
امشب من از آن خاک و آن شبنم نوشم
حرفِ دل من حرف دلای بی کَسه
یه امام رضا دارم واسم بَسه
میدونم صدام به آقام میرسه
یه امام رضا دارم واسم بسه
حسرت روز و شبم روی شما را دیدن
چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن
وسط گریه ی این وصل کمی خندیدن
پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن