شعر مدح و مناجات

کاری به غیر گریه بلد نیستیم "حسین"

ما را بخر به خاطر این چند قطره اشک

کاری به غیر گریه بلد نیستیم “حسین”

شاعر:محمد حسن بیات لو

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است

آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است
چشم خیس گریه کن های شماهم دیدنی است

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها
هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است

بین روضه هرکه از نام شما دم میزند

بین روضه هرکه از نام شما دم میزند
روی دست حضرت عیسی بن مریم میزند

نه فقط شیعه , همه ادیان عزادار تواند
بر سر و بر سینه از داغ تو عالم میزند

دل نیست آن دلی که نباشدسرای تو

دل نیست آن دلی که نباشدسرای تو
زنده نباشد آنکه نمیرد برای تو

از هرچه گفته اند و نوشتند,برتری
 محو است انتهای تو در ابتدای تو

همان روزیکه غم را آفریدند

همان روزیکه غم را آفریدند

برای دیده  نم را آفریدند

برای گفتن از تو گفتن ازعشق

به این خاطر قلم را آفریدند

دیده هامان ز فراق است که بارش دارد

دیده هامان ز فراق است که بارش دارد
قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد..

این دل خسته ز دوری و فراقت آقا
روزهایی که نبودید شمارش دارد…

دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن

دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن

وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد
 پایان بده براین شب یلداشتاب کن

درانتظار تو چشمم همیشه بارانیست

درانتظار تو چشمم همیشه بارانیست
وبی تو حال وهوای دلم چه طوفانیست

بیا که خیری ازاین زندگی نمی بینم
که لحظه لحظه ی عمرم پراز پریشانیست

باید عاشق کمی ضرر بدهد

باید عاشق کمی ضرر بدهد
در ره عاشقی جگر بدهد

پای شمع نگاه محبوبش
مثل پروانه بال و پر بدهد

رونق گرفت از غم تو زندگانی ام

رونق گرفت از غم تو زندگانی ام
ای یار مهربان به کجا میکشانی ام ؟

حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود تمام جوانیم

هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست

هر وقت حرف دیدن یارست لن هم هست
دل کندن از دلبستگیها, از وطن هم هست
گفتم همه جمعند شاید جاى من هم هست

در باغ اگر گل هست, پهلویش چمن هم هست

ای اهل درد چشم ترم را بیاورید

ای اهل درد چشم ترم را بیاورید
آهی که بود دور و برم را بیاورید

باید به سوی خیمه‌ی یارم سفر کنم
تا فرصت است بال و پرم را بیاورید

دکمه بازگشت به بالا