شعر مدح و مناجات

کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند

کاری نکرده نام ما را گدا نوشتند
در جمع نوکران آل عبا نوشتند

من که به قدر کلب کوی علی نبودم
اصلا کسی نبودم من را چرا نوشتند؟

آقا کجاست؟

کاسه ی صبرم دگر لبریز شد آقا کجاست؟

این بهار زندگی پاییز شد آقا کجاست؟

سالها دنبال ذکری خاص گشتیم آخرش…

بهر بیماری ما تجویز شد: آقا کجاست؟

هفته ها رفت و چشم انتظارم

هفته ها رفت و چشم انتظارم

« ای قلم سوز لَرین دَه اَثَر یوخ »

ای نسیم سحر گاه جمعه

« آشنا دَن مَنَه بیر خَبَر یوخ »

غبار مقدم تو , توتیای چشمانم

غبار مقدم تو , توتیای چشمانم

ز هجر تو شده ابری هوای چشمانم

سحر که سفرۀ دل وا کنم به راز و نیاز

فقط وصال تو باشد دعای چشمانم

دربدرم شبیه دل از دست داده ها

دربدرم شبیه دل از دست داده ها
تاول زده ست پاى من از دست جاده ها

در این طریق خار بیابانم آرزوست
در آبله ست آبروى ما پیاده ها

رو می کنم به روی شما جور دیگری

رو می کنم به روی شما جور دیگری

شاید نظر کنی تو به ما جور دیگری

شب های جمعه روضه ما را شما بخوان

ما را ببر به کرببلا جور دیگری

امام گریه ما زینب است و بس

آنانکه مشق اشک مرتب نوشته اند
باخط عشق این همه مطلب نوشته اند

آنانکه بال گریه درآورده اند را
هم دوش انبیاء مقرب نوشته اند

اگر برند زپیکر هزار بارم دست

اگر برند زپیکر هزار بارم دست

زدامن علی و آل برندارم دست

به دشمنان علی دست دوستی ندهم

اگر چه از جگر خاک و خون برآرم دست

دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّـــــاس است

دستم عُمریست دخیل عَلَم عبّـــــاس است

دلم عُمریست مقیم حرم عبّـــــاس است

همه ی حاجتم این است که صیدش بشوم

دام اگر حلقه ی گیسوی خَم عبّـــــاس است

از آسمان هفتم اگر سر بر آورم

از آسمان هفتم اگر سر بر آورم
اعلام می کنم که فقط خاک این درم

مهر تو بود شیره ی جان در وجود من
از لحظه ای که شیر به من داد مادرم

قلم بزن به دل اختیار جبری را

قلم بزن به دل اختیار جبری را
به کیش خویش درآور دوباره گبری را
تباهیم ,برهوتم ,مگر تو اندازی
به آسمان کویرم گذار ابری را

گرچه اهل معرفت بسیار گفتند از حسین

گرچه اهل معرفت بسیار گفتند از حسین
سخت درماندند چون هر بار گفتند از حسین

از علی گفتند در بزم خصوصی , عارفان
عاشقان با گریه در انظار گفتند از حسین

دکمه بازگشت به بالا