نران بیمار عشقت را , گدایی نابلد هستم
شما بر تخت شاهی و من که بر نمد هستم
من از آن چشم غمازت بسی لطف و کرم دیدم
ولیکن تازه فهمیدم چه بد هستم چه بد هستم
نران بیمار عشقت را , گدایی نابلد هستم
شما بر تخت شاهی و من که بر نمد هستم
من از آن چشم غمازت بسی لطف و کرم دیدم
ولیکن تازه فهمیدم چه بد هستم چه بد هستم
گرچه همتا و شریکی خالق اعظم ندارد
یک علی دارد که مانندش در این عالم ندارد
من نمیگویم چه دارد این علی آنقدر گویم
از خدا چیزی به عالم جز خدایی کم ندارد
سرچشمه های جود و کرممشهدالرضاست
سرمنشا وجود و عدم مشهدالرضاست
هستند کربلاو مدینه , نجف ولی
در معنی لغات , حرممشهدالرضاست
بر دل نشسته شوق زیارت به عشق تو
دارم همیشه عرض ارادت به عشق تو
با جامع کبیره ی تو عشق می کنم
من هم شدم ز اهل عبادت,به عشق تو
سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد
یک نفس از سوز من بین خیالت کم نشد
چاره ای بر زخم دل میکردم اما هیچکس
همچو یاد دلبرم بر زخم من مرهم نشد
بر تشنه محال است که آبی نفرستند
از کوثرشان جام شرابی نفرستند
بین دو حرم هروله کردیم… محال است
از چشمه ی زمزم می نابی نفرستند
کربلا: کل دین اسلام است
صورتی از مقـابـله با کفر
نه فقط یک زمین خاکی,که
یک عقیده ست: ازخدا تا کفر*
نگاهت را مگیر آقا خدا را خوش نمی آید
گدایت را مکن رسوا خدا را خوش نمی آید
من مجنون و دیوانه گدای هر شبت هستم
بیا رّدم مکن لیلا خدا را خوش نمی آید
تا گره باز شد از ابرویش
نیزه ای بوسه زد به پهلویش
دست بر جای زخم نیزه گرفت
ناگهان دید زخم بازویش
صحن نجف؛ یاسین و الرحمن چه می چسبد
جاری شدن در کوثر قرآن چه می چسبد
وقت زیارت خوب می فهمم که با مولا
همسایگی در روضه ی رضوان چه میچسبد
سخن ما همه از طره گیسوی تو بود
از لب لعل تو واز خم ابروی تو بود
هر کجا پا که نهادند همه خوبان جهان
صحبت از روی تو و موی تو و خوی تو بود
خدا نوشت تو را بر سر جهان باران
تویی حسین”ع” امیر همه طمع کاران
طمع به عشق تو کردم اگر گنه کارم
تویی الهه ی عاصین این گنه کاران