شعر مدح و مناجات

بی قراران توآقا

بی قراران توآقا زیر پرچم زنده اند

آری آری سینه زنها فصل ماتم زنده اند

در حقیقت تو به آنها زندگی بخشیده ای

آن نفس هایی که از عیسی بن مریم زنده اند

از عاقلان دیوانه می سازد

چنان شمعی که از اطرافیان پروانه می سازد

حسین بن علی (ع) از عاقلان دیوانه می سازد

حریمش جای عرش و فرش را با هم عوض کرده ست

که جبریل امین در بارگاهش لانه می سازد

شاه حسین

زیر دینیم به زیر علم شاه حسین

ای به قربان عطا و کرم شاه حسین

دم چایی شما از دم سینه زنهاست

کس ندیدست دمی مثل دم شاه حسین

قبله نمای ما

اصلا حسین جنس غمش مثل کیمیاست 

ارباب ما حسابش از همه عالمی جداست

 فهمیدم از حسین و منی پیغمبرم که او 

آرام جان نه بلکه حسین جان مصطفاست 

روضه برپا شده و باز به هم ریخته ام

روضه برپاشده وباز به هم ریخته ام

اشک بسیار ز دوری حرم ریخته ام

آنقدر سینه زدم که بدنم خسته شده

پر چو فطرس به هواخواهی غم ریخته ام

لفظ و مضمون غزل

لفظ و مضمون غزل وقتی برای زینب است

شعر هم از بیت اوّل در هوای زینب است

نام من چون در میان سائلانت ثبت شد

تا قیامت این دل عاشق گدای زینب است

به پای بیرق روضه

به پای بیرق روضه اگر که سینه زنم

غلام درگه ارباب و شاه بی کفنم

 ز روضه روزی خود را همیشه می گیرم

به اشک و آه و به گریه همین نفس زدنم

اربعین حرم باشم

دلم همینکه مرا سوی موی یار کشید

سر ِ مرا سر ِ عاشق شدن به دار کشید

خودم نیامده ام محضرش , خودش آورد

مرا به پیش ِ خودش جذبه ی نگار کشید

ســر را بـه پـای تـو

ســر را بـه پـای تـو سپـردن افـتـخـار اسـت

هر کس که اربابش تو باشی رستگار است

یـا لـیـتـنـا کـنـا مـعـک ورد زبـانـــــــــــــــــم

جـمــع فـدائـیـان راهـت بـیـشـمـار اســــت

خدمت به نوکران

خدمت به نوکران تو برتر ز شاهی است

باید برای نوکر تو سر نثار کرد

رضا فراهانی

 

ای کاش

ای کاش برای تو اثر داشته باشم
باری ز سر دوش تو برداشته باشم
بی شک تو به دیدار دل خسته می آیی
از آمدنت کاش خبر داشته باشم

کافی است

مرا اشک بر روضه های تو کافی است

پریدن به اوج هوای تو کافی است

برای سرافرازی من به عالم

همین بودنم زیر پای تو کافی است

دکمه بازگشت به بالا