عکسی از چهره ی زهراست جمالت زینب
مَثَل هیبت دریاست جلالت زینب
تو چه کردی که به فردا همه زن های بهشت
غبطه دارند به سر حدّ کمالت زینب
عکسی از چهره ی زهراست جمالت زینب
مَثَل هیبت دریاست جلالت زینب
تو چه کردی که به فردا همه زن های بهشت
غبطه دارند به سر حدّ کمالت زینب
آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند
پر خروشم از کران تا بیکرانم ریختند
مستم از پیمانه و پیمان دوران الست
جرعه ای قالوا بلی را در بیانم ریختند
مَثَل هیبت دریاست جلالت زینب
تو چه کردی که به فردا همه زن های بهشت
غبطه دارند به سر حدّ کمالت زینب
پر خروشم از کران تا بیکرانم ریختند
مستم از پیمانه و پیمان دوران الست
جرعه ای قالوا بلی را در بیانم ریختند
غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم
خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم
تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید
خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم
آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق
آهى ز حسرت است فقط همدم فراق
با گریه کردن این دلم آرام مى شود
یعنى که اشک بود فقط مرحم فراق
هیئت – دوباره روضه ی ارباب پاگرفت
باران رحمت دلم از ابتدا گرفت
دست نیاز, زمزمۀ کربلا گرفت
اینجا اگرچه سوخت دل من, شفا گرفت
ای کشتی فتاده به دریای غم حسین
ای سایه ات همیشه به روی سرم حسین
دائم مسیح می کند از هر دمم ظهور
وقتی میان روضه نفس می زنم حسین
جانم اسیر باده ماه محرم است
دل آشنا به جاده ماه محرم است
“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…
یک گوشه از اراده ماه محرم است
سر زده اقا سر زدی دوباره
چرا سراغم اومدی دوباره
غلام با تکبرم حسین جان
به درد تو نمیخورم حسین جان
امّ المصائبی , نه , تو امّ العجائبی
الحق که تو ملیکه ی مشرق , وَ مغربی
محشر به دست پاک حسین است دست تو
چون بر گناه کل خلایق تو حاجبی
شاعر که گریه کردغزل هم درست شد
چیزی شبیه خیمه وپرچم درست شد
اشکی چکید بر تن ماه از دو چشم عشق
زهرا گریست , ماهمحرم درست شد