شعر مدح و مناجات

جمالت زینب

عکسی از چهره ی زهراست جمالت زینب

مَثَل هیبت دریاست جلالت زینب

تو چه کردی که به فردا همه زن های بهشت

غبطه دارند به سر حدّ کمالت زینب

آفتابم سوز

آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند

پر خروشم از کران تا بیکرانم ریختند

مستم از پیمانه و پیمان دوران الست

جرعه ای قالوا بلی را در بیانم ریختند

عکسی از چهره ی زهراست جمالت زینب

عکسی از چهره ی زهراست جمالت زینب

مَثَل هیبت دریاست جلالت زینب

تو چه کردی که به فردا همه زن های بهشت

غبطه دارند به سر حدّ کمالت زینب

آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند


آفتابم سوز در نام و نشانم ریختند

پر خروشم از کران تا بیکرانم ریختند

مستم از پیمانه و پیمان دوران الست

جرعه ای قالوا بلی را در بیانم ریختند

غم به من چیره شد

غم به من چیره شد و تیره جهان در نظرم

خیز و کن یاری ام ای چشم و چراغم پسرم

تا صدای تو شنیدم ز رخم رنگ پرید

خبرم داد صدایت که چه آمد به سرم

غم فراق

آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق

آهى ز حسرت است فقط همدم فراق

با گریه کردن این دلم آرام مى شود

یعنى که اشک بود فقط مرحم فراق

روضه ی ارباب

هیئت – دوباره روضه ی ارباب پاگرفت

باران رحمت دلم از ابتدا گرفت

دست نیاز, زمزمۀ کربلا گرفت

اینجا اگرچه سوخت دل من, شفا گرفت

ای سایه ات

ای کشتی فتاده به دریای غم حسین

ای سایه ات همیشه به روی سرم حسین

دائم مسیح می کند از هر دمم ظهور

وقتی میان روضه نفس می زنم حسین

ماه محرم است

جانم اسیر باده ماه محرم است

دل آشنا به جاده ماه محرم است

“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…

یک گوشه از اراده ماه محرم است

سر زده اقا

سر زده اقا سر زدی دوباره
چرا سراغم اومدی دوباره

غلام با  تکبرم حسین جان
به درد تو نمیخورم حسین جان

امّ العجائبی

امّ المصائبی , نه , تو  امّ العجائبی

الحق که تو ملیکه ی مشرق , وَ مغربی

محشر به دست پاک حسین است دست تو

چون بر گناه کل خلایق تو حاجبی

غزل هم درست شد

شاعر که گریه کردغزل هم درست شد

چیزی شبیه خیمه وپرچم درست شد

اشکی چکید بر تن ماه از دو چشم عشق

زهرا گریست , ماهمحرم درست شد

دکمه بازگشت به بالا