خمپاره پارههای دلم را نشان گرفت
آتش به خانه دل پیر و جوان گرفت
خمپاره سمت صحن حرم رفت و ناگهان
خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت
خمپاره پارههای دلم را نشان گرفت
آتش به خانه دل پیر و جوان گرفت
خمپاره سمت صحن حرم رفت و ناگهان
خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت
شب جمعه حرم یار حسین را عشق است
ذکرمان اول هر کار حسین را عشق است
به گمانم که ملاقات کنی حیدر را
گر بگویی صد و ده بار حسین را عشق است
اگر کریم تویی مابقی گدا هستند
همیشه در طلبت دست بر دعا هستند
طبیب را چه نیازی ست, نسخه کافی نیست
تمام مردم این شهر مبتلا هستند
سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است
چشم امید من به شما خانواده است
مستی من نه زیر سر جام و باده است
تاثیر چشم های شما فوق العاده است
ابری به بارش آمد وباران عشق ریخت
جانی دوباره برتن بی جان عشق ریخت
جبریل آمد و هورب ّ الکریم خواند
آیات محکمات به قرآن عشق ریخت
اصلا حسین این دل ما دست مجتباست
اصلا حسین دست شما دست مجتباست
باشد … برات کرببلا را نمی دهی ؟
اصلا برات کرب و بلا دست مجتباست
من غریبم , و یار می خواهم
بی قرارم, قرار می خواهم
در دهانم دروغ و صد نیرنگ
ذکر لیل و نهار می خواهم
در وصف ذات, صحبت ما احتیاج نیست
زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست
باید به بال رفت و درآورد گیوه را
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست
شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است
از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است
این جا سیاه کردن دفتر عبادت است
اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است
از نان تو بلند شده بوی دیگری
اعجاز کردی و غزلم شد پیمبری
ای یاکریم در دل من خوب میپری
وقت قنوت ها بخدا عین مادری
اینگونه اگر مست ترین مست جهانم
شور حسن ابن علی افتاده به جانم
جا نیست بنوشم, به سرم باده بریزید
تا غرق شراب آیهی تطهیر بخوانم
آنکسی که شراب مینوشاند , به شما در الست من بودم
اولین باده خور خود ساقی است , اولین مرد مست من بودم
در ازل نور او که شد پیدا , تا صدا زد: که این منم لیلا
اولین عاشقی که پیمان با , لب پیمانه بست من بودم