شعر مدح و مناجات

خمپاره پاره‌های دلم را نشان گرفت

خمپاره پاره‌های دلم را نشان گرفت

 آتش به خانه دل پیر و جوان گرفت

 

خمپاره سمت صحن حرم رفت و ناگهان

خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت

حسین را عشق است

شب جمعه حرم یار حسین را عشق است

ذکرمان اول هر کار حسین را عشق است

به گمانم که ملاقات کنی حیدر را

گر بگویی صد و ده بار حسین را عشق است

اگر کریم تویی

اگر کریم تویی مابقی گدا هستند

همیشه در طلبت دست بر دعا هستند

طبیب را چه نیازی ست, نسخه کافی نیست

تمام مردم این شهر مبتلا هستند

یاایهالعزیز مرا هم نگاه کن

سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است

چشم امید من به شما خانواده است

مستی من نه زیر سر جام و باده است

تاثیر چشم های شما فوق العاده است

باران عشق

ابری به بارش آمد وباران عشق ریخت

جانی دوباره برتن بی جان عشق ریخت

جبریل آمد و هورب ّ الکریم خواند

آیات محکمات به قرآن عشق ریخت

اصلا حسین

اصلا حسین این دل ما دست مجتباست

اصلا حسین دست شما دست مجتباست

باشد … برات کرببلا را نمی دهی ؟

اصلا برات کرب و بلا دست مجتباست

من غریبم

من غریبم , و یار می خواهم

بی قرارم, قرار می خواهم

در دهانم دروغ و صد نیرنگ

ذکر لیل و نهار می خواهم

در وصف ذات

در وصف ذات, صحبت ما احتیاج نیست

زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست

باید به بال رفت و درآورد گیوه را

در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست

عنایت است

شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است

 از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است

 این جا سیاه کردن دفتر عبادت است

 اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است

از نان تو …

از نان تو بلند شده بوی دیگری

اعجاز کردی و غزلم شد پیمبری

    ای یاکریم در دل من خوب میپری

وقت قنوت ها بخدا عین مادری

اینگونه اگر مست ترین

اینگونه اگر مست ترین مست جهانم

 شور حسن ابن علی افتاده به جانم

 جا نیست بنوشم, به سرم باده بریزید

 تا غرق شراب آیه‌ی تطهیر بخوانم

اولین مرد مست

آنکسی که شراب می‌نوشاند , به شما در الست من بودم

اولین باده خور خود ساقی است , اولین مرد مست من بودم

در ازل نور او که شد پیدا , تا صدا زد: که این منم لیلا

اولین عاشقی که پیمان با , لب پیمانه بست من بودم


دکمه بازگشت به بالا