شعر مدح امام حسين (ع)

اباعبدالله

این کام را به جامبلورین نیاز نیست

ما را به غیر لعللبت چاره ساز نیست

ما جام را ز نیمنگاهت گرفته ایم

لطفت حقیقی استکه عشقت مجاز نیست

بس بوسه ها که برلب عشاق داده ای

جام سحر چشیده,لبش بی جواز نیست

ناز از تو می خرند  و نیاز از موالیان

هرکه تو را نخواستغرور است ناز نیست

محض عنایت تو مراهم خریده اند

در کوی بی نیازکه ما را نیاز نیست

خالی مباد دست قنوتاز پیاله ات

دستی که خالی استیقین اهل راز نیست

تسبیح یار واجبعینی است ای دریغ

مرغ سحر که وقتسحر بی نماز نیست

هر سینه ای که سینۀسینا نمی شود

هر نغمه ای که نالۀسوز و گداز نیست

یکسان شود برایگدای تو روز و شب

اهل سحر که در غمشام دراز نیست

ما را شبیه خویشبه قرب خدا رسان

راه تو غیر بندگیِبی نیاز نیست

آنکس که خاک راهتو شد کیمیا شود

هرکه تو را نخوانددمی سر فراز نیست

با پستی و بلندیاین زندگی خوشیم

در بندگی غمی زنشیب و فراز نیست

حال و هوا به آبو هوا خوش نمی شود

بی کربلا بهشت برینهم بساز نیست

محموژولیده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا