شعر مدح و مناجات

زلف یار

از همان روزی که زلف یار را کج ساختند

ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند

زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام

علتی دارد که این آثار را کج ساختند

هنوزم مست ذکر یا حسینم

 دلم محو کرامات حسین است

گدایی در خرابات حسین است

هنوزم مست ذکر یا حسینم

هنوزم این دلم مات حسین است

بوی خدا

هرکس که گفت حسین بوی خدا گرفت

دردیدگان حــــضرت صدیقه جاگرفت

درچشم شیعه شعبه ای از حوض کوثر است

این رزق را  ز حضـــــرت خیرالنسا گرفت

فرمانروای ملک خدا

جمله فرشتگان به ید او شدند خلق

سبوحشان به زمزمه ی یا علی علی

فرمود حق  که سجده به نور علی کنید

آدم که بود؟ علم الاسما علی علی

میکده غیب

امشب از میکده غیب رسیده‌است پیامی

به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی

بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت

و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی

ای جمعه ها

پائیز شد فصل بهاری که به من دادند

طی شد تمام روزگاری که به من دادند

خورشید پیشم هست اما من نمی بینم

نفرین به این چشمان تاری که به من دادند

مسافر سحر جاده های سجاده

چه وقت ها که برایت دعا نکرده دلم

چه نذرها که برای شما نکرده دلم

چقدر نام مرا در نوافلت بردی

ولی به هیچ کدام اعتنا نکرده دلم 

زینب آباد

جای آن است که خون جگری بفروشیم

رنگ بنیاد کنیم و اثری بفروشیم

دخل تدبیر کفایت نکند هستی را

مصلحت دید من آن است سری بفروشیم

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

باید سخن جاری شود تا ما بخوانیم

باید خدا روزی کند نوکر بمانیم

باید ز بالا گفت و از بالا مدد خواست

چون نوکر ایل و تبار آسمانیم

چه کسی داشته گدا این قدر

عاشقت شد از ابتدا این قدر

دوست دارد تو را خدا این قدر

بغلِ کعبه هم به جان خودت

ما نگفتیم ربّنا این قدر

عاشقت شد از ابتدا این قدر

عاشقت شد از ابتدا اینقدر

دوست دارد تو را خدا این قدر

بغلِ کعبه هم به جان خودت

ما نگفتیم ربّنا این قدر

من از گناه خسته ام

اگر چه تو طبیبی و دوا درست می کنی

کمی برای خیر ما بلا درست می کنی

از این طرف همیشه بارها خراب می کنم

از آن طرف همیشه بارها درست می کنی

دکمه بازگشت به بالا