باز هم میرسد بهار,ولی
باز پاییز سرد در راه است
ای بهار همیشگی بازآ
بی تو عمر بهار کوتاه است
باز هم میرسد بهار,ولی
باز پاییز سرد در راه است
ای بهار همیشگی بازآ
بی تو عمر بهار کوتاه است
گفتم غزلی دوباره با ” جمعه ی بعد “
مرغ دل من پریده تا , جمعه ی بعد
این جمعه نمی شد که بیایی آقا؟!!!
حالا تو به من بگو چرا جمعه ی بعد؟!!!
سر سال است بیا کیسهی مارا پر کن
کاسه ی چشم من ازروضه ی زهرا پر کن
جای خالی مرا در حرمتای مولا
به دو دستان یداللهیسقا پر کن
فقط دنبال اقدامی سریع ام
که در اندیشه ی فرضی رفیع ام
ضریح ات نو, دم عیدی ست آقا
به فکر گردگیری بقیع ام!!
وحید پولایی
در حــــریم قدســـــیت بـــــال مـــناجاتی بـده
گنـــــبدت دل می بــــرد وقــــت ملاقاتی بـده
دستهایم خالی ازپیش است ســـوغاتی بـده
من فقیرم تکه نـــــانی بهـــــر خـــــیراتی بــده
دیــدار زیبـــــا می شــود بـــا چشــمهایت
غرق تــما شــا می شود بـــا چشــــمهایت
لب تشــنه ای کــه زیر پـــلکت می نشیند
ســیراب دریــا می شود بــا چشمــــهایت
بــال و پــری زدیم که بامــت ردیف شد
دانـــه بهـانــــه سفره ی دامت ردیـــف شد
مــا از خــجالت کـــرمت در نـیامـــدیـــم
پشـــت در امــدیم کــرامت ردیـــف شد
هوا هوای چکیدن , هوای تنهائیست
و دست های دعایم پر از تمنائیست
مسیر خواهش من باز سویتان افتاد
به سمت شاه کریمی که اوج لیلائیست
امیر بى قرینه کى مى آیی؟
کشم ناله ز سینه کى مى آیی؟
عزیزم فاطمه س چشم انتظاره
سحر خیز مدینه کى مى آیی؟
صد شکر که پای روضه ات پیر شدیم
بر سر در این میکده زنجیر شدیم
سگ هم نشدیم تا به دردی بخوریم
عمریست گدای دست وپاگیر شدیم
قاسم اسدی
این جان که تمام شد تو می آیی , نه ؟
قرآن که تمام شد تو می آیی , نه ؟
من چتر به دست منتظر در راهم
باران که تمام شد تو می آیی , نه ؟
قاسم اسدی
هر آن چه گریه بریزم بهقلب شعله ورم
دوباره سر رود آتش ازآتش جگرم
غم فراق تو و هجر ایندو ماه عزا
دو غصه می شود و بیشترزند شررم