شعر مدح و مناجات

تنها حسین

بی شک گدای خانه ات آقا شود, حسین(ع)

هر قطره زود پیش تو دریا شود, حسین!(ع)

فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد

باید که زیر نامه اش امضا شود, حسین(ع)

انشای ِ فاطمه …

عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت

اصلا دلیل خلق,تماشای فاطمه ست

باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق

هـرذره ای کـهزیر قدمـهـای فاطمه ست

تاکی برای آمدنت لحظه بشمرم

تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم

از اینکه غایبی ز نظر سخت دل پُرم

آقا دلم برای شما لک زده ولی

می دانم اینکه هیچ به دردت نمیخورم

وقت حساب و کتاب

پایان سال و وقت حساب و کتاب شد

 پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد

هر روز با گناه دلت را شکسته ام

بین من و تو این همه عصیان حجاب شد

الهی عظم البلا…

برگرد و شام ظلمتمان غرق نور کن

  دل های پر زماتم مان پر سرور کن

هر جمعه با نیامدنت خرد میشویم

  برگرد و باز چهره ی ما پر غرور کن

شهیده ی مرتضا

شهرنبی ولی زنبی غرق کینه است

باکینه زخم سینه همیشه قرینهاست

آتش برای تسلیت داغدیده ها

رسم عجیب مردم پست مدینه است 

شاعر شدن حواس مرا از تو پرت کرد…

شاید تو را شبیه خودت صاف و ساده , نه

شاید تو را به شکل همین قالبی که هست

مثل غزل که نه , دو سه ترفند لازم است

تا سوژه تو را به نخ چارپاره بست

مناجات

اول عشق تو «لَن» بود نمی دانستم

آخرش هم «ابَداً» بود نمی دانستم 


نام عاشق همه جا بیشتر از معشوق است

همه جا صحبت من بود نمی دانستم

امام زمان عج الله

بی عبورت کوچه ها بن بست دارد بی گمان

ظلم پشتش عده ای سرمست  دارد بی گمان

زرق و برقی شد تمام سادگی هایی که بود

مال دنیا بنده ای دربست دارد بی گمان

ای تجلیِّ لافتی زینب

کار ِما امشب است با زینب

شبِ میلادِ نورها, زینب

سِرِّ وَالنجم و وَالضُحی زینب

آمده محور ِکسا زینب

دیوانگان عمه سادات

مهمان جودتان که به کرات گشته ایم

مشمول جملگی عنایات گشته ایم

در سایه سار بیرق باب الحوائجیم

 دیوانگان عمه سادات گشته ایم

محمد جواد باقری

 

 

میخانه

آسمان ها دامن تو , ابر ها پَر پَر تو

خاک و افلاک همه منّت کشِ قَنبر تو

مثل جبریل امین در صف خیرات توام

تا به ماهم برسد یک رطبی از در تو

دکمه بازگشت به بالا