شعر مدح و مناجات

حمدُ لِلّه,

حمدُ لِلّه, از طفولیّت دل ما با رضاست

عالم آل محمّد, سرپناه ما رضاست

عاشقان ,میلاد نور است و بخوانید این سرود

ضامن آهو تمام شیعیانش را رضاست

شمش طلایی نخواستم

من از شما که شمش طلایی نخواستم

من از شما که نان و نوایی نخواستم

این سینه خانه ی تو بود – من چه کاره ام ؟

من از تو که برو و بیایی نخواستم

صحن گوهرشاد

مردم! خودم دیدم, شبی در صحن گوهرشاد

یک اتفاق شاعرانه اتفاق افتاد

فریاد میزد کودکی: «آقا شفایم داد»

از دورها هم یک صدا از پنجره فولاد…

وقت گدایی

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند 

ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد

هرکه در وقت گدایی به رقم فکر کند

میکده

به سرم بد زده امشب که تورا یاد کنم

می مستی زنم و دل ز غم آزاد کنم

به سرم بد زده امشب به هوای رختان

بزنم میکده برهم ز سر آباد کنم

جان جهان

شعرهایم به تو ای جان جهان خو کردند

واژه هام  از تو نوشتندو هیاهو کردند

خواستم عاشقی ام پیش خودم باشد و تو

گریه هایم… چه کنم دست مرا رو کردند

حرف دلم

شاید دوباره حرف دلم را شنیده بود

بغضی که مثل سایه پیمن دویده بود

بغضی که دست روی سرمن کشیده بود

بغضی که تا گلویدقایق رسیده بود

صبح جمعه

صبح جمعه که می رسد از راه

در فراق تو بر لبم آه است

ندبه‌ ی چشمهای بارانی

ذکر «أین بقیه الله» است

جواز مسافرت

ضریح , اشک , دخیل ,آه یک گدا یعنی….

نگاه ,عشق , تمنای کربلا , یعنی…

دو چشم خیس ,دو دست ,این دل ,این دعا ,یعنی

شتاب نور , صدا , حضرت رضا , یعنی

رحمت واسعه

به خدا پای تو مولا, تا ابد میمانم

همه عمر من از کرب و بلا میخوانم

نام تو میبرم و در حرمت مهمانم

یا حسین بر لبم و فاطمه گوید جانم 

حرم کرب و بلا

بارِگاه با صفا را عشق است

گنبد و صحن وسرا را عشق است

عرش با آن همه هیبت گوید

حرم کرب و بلا را عشق است

جواد قدوسی

 

… از دور سلام

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام 

دکمه بازگشت به بالا