شعر مدح و مناجات

گدای کوی رضا (ع)

کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد

بدون واسطه دم از احد نخواهد زد

گدای کوی رضا شو که این امام رئوف

به سینه احدی دست رد نخواهد زد

شاعر؟؟؟

پناه

حق معرفتی به هر نگاهم داده

در حلقه‌ی عشق خویش راهم داده

این ها همه علتش فقط یک چیز است

ایرانی‌ام و رضا پناهم داده

حسن فطرس

 

هوالهو

باید همه به سمت شما رو بیاورند

دلها به لب ذکر هوالهو بیاورند

باید که جن و انس تمام ملائکه

ایمان به دست ضامن آهو بیاورند

اعجاز حرم

روزی که خاک صحن رضا آفریده شد

مهر سجود اهل سما آفریده شد

خورشید از درون ضریحش طلوع کرد

تا گنبدش رسید و طلا آفریده شد

در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت

در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت

مثل کبوتری به حریم تو جا گرفت

گرد و غبار دور و بر صحن این حرم

گرد و غباری از دل آیینه ها گرفت

دست مرا گرفت …

دست مرا گرفت و به دستم قلم گذاشت

حسی که باز پای مرا در حرم گذاشت

حسی که اشک وار به چشمم قدم گذاشت

تا اشفعی لنا به لبم دم به دم گذشت

خاتون شهر آینه هایی

خاتون شهر آینه هایی بزرگوار

زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار

 چشمم لک ندیده دمی سایه ی تو را

ناموس بارگاه خدایی بزرگوار

بارگاه

به دل حک شد به خط آشنایی

شب میلاد و آغازِ گدایی

گدای بارگاهِ سبزِ عشقم

ببین امشب دلم گشته هوایی

غلام زهرا (س)

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا

 گاهی غبار جاده‌ی لیلا کنی مرا

کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست

قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

عشق امام رضا علیه السلام

 دل از ازل کبوتر صحن عتیق شد

ریگ از نگاه مرحمت تو عقیق شد

یک دم خیال کرد که هستی تو هم خدا

آن کس که در کرامت و جودت دقیق شد

در کربلا…

به درد و غم مبتلا می روم

دریغا که از کربلا می روم

اگر چه جدا گشتم از کوی یار

دل و جان من مانده در این دیار

کریم اهل بیت

نمک خانه زهراست حسن
باعث خلقت دنیاست حسن
پسر ارشد سردار حنین
بازوانش چه تواناست حسن

دکمه بازگشت به بالا