شعر مدح و مناجات

حسین جان

با همین ویرانه بودن از غمش، شادیم ما
از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما

خاک ما را با سرشک دیده‌ای گل کرده‌اند
از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما

آقا جان

پایین شهر ما پدر ما نشسته است
پایین که نه بروی سر ما نشسته است

پایین نشسته کعبه مارا بنا کند
در ری ضریح کرببلا را بنا کند

یا عبدالعظیم حسنی(ع)

چشم پر گریه ای که رزق من است
علتش بندهء خدا شدن است
وصلِ یوسف به بوی پیرهن است
دست سائل به دامن حسن است

یا ولی الله

اگرچه گداها وفایی ندارند
کریمان گدا را محل می گذارند

به بی آبرویی من رحم کردی
و الاّ گناهان من بیشمارند

عند الحسین

در طریقت زحمت بسیارها باید کشید

تا تقرب منت جام بلا باید کشید

یار ما بد نیست از ما یک ملاقاتی کند

گه کریمان را به بالین گدا باید کشید

الهی العفو

مابین خوبانت به بدها هم نظر کن
یک بار هم از کوچه اینها گذر کن

خیلی گناه آورده ام اینجا ببخشی
شام مرا با نور آمرزش سحر کن

دست ما را بگیر

ما گرفتار روزگار توایم
جمع مستانِ در حصار توایم

بزن آتش، بُکش ، بسوزان که
ما تماماً در اختیار تو ایم

یا فاطمه المعصومه(س)

در غروب گرفته پاییز..
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جاده اش بروید..
خوش بحال شما نگار رسید

خواهر سلطان خراسان

این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید

یا کریمه اهل بیت

یاسی که نسیمِ تنِ او از گلِ سیب است
او فاطمه و خواهرِ سلطانِ غریب است

هجرانِ رخش برده قرار از کفِ خواهر
جان در تعَب است از غمِ دوریِ برادر

بی بی جانم

در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ یاس قم شدم امشب دوباره

پرواز کردم تا حرم مثل کبوتر
با اشک چشمانم زدم آن خانه را در

تولای علی

هرآنکس که تولای علی دارد چه غم دارد؟
هرآنکس که تبرای عُمر دارد چه کم دارد؟

علی مولا، علی سرور، علی فاتح، علی حیدر
بُوَد شاهد مرا خیبر، علی تنها جَنَم دارد

دکمه بازگشت به بالا