شعر مدح و مناجات

چه فایده؟!

در خُم اگر شراب نباشد چه فایده؟!
چشمت اگر پر آب نباشد چه فایده؟!

آتش گرفته ام که به بزمت رَهم دهی
در بزمِ مِی کباب نباشد چه فایده؟!

ذکر یا حیدر

ذکر یا حیدر به جانم نور ایمان ریخته
یا علی گفتم که دیدم قلب قرآن ریخته

می دهد از ناودان کعبه حاجت بیشتر
آب باران نجف که زیر ایوان ریخته

عشق علی

دانه را صیاد می پاشد، کبوتر میخورد
زحمتش را می کشد مولا و نوکر میخورد

خلقتم دست خدا بود و علی و فاطمه
ریشه ام حتماً به سلمان یا ابوذر میخورد

یا حیدر کرار

علیست آنکه فلک را ستاره باران کرد
همان کسی که خدا را به ما نمایان کرد

سلامتی علی میدهد خدا صدقه
تصدق سر او رزق را فراوان کرد

حب علی

می کشند امشب مرا بالا و بالا از نجف
سود بالا می دهد بازار دنیا از نجف

اهل ایرانم ولیکن لهجه دارم چون عرب
مادرم اهل مدینه هست و بابا از نجف

بختِ بلند

بختِ بلند، از پسِ کوهِ ازل بچین.
دامانِ عمرِ خویش ز چنگِ اجل بچین.

از روزگار و عمرِ هدر رفته ات مَنال.
زانوی غصه را به اُمید از بغل بچین.

جانم علی

من مست علی هستم هشیار نخواهم شد
وزخواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

مقصود من از باده دیدار رخ ساقی است
من مست ز می قدرِ دیدار نخواهم شد

ولای علی

سری ندیدم در این حوالی که خاک پای علی نباشد
که خاکِ چسبیده بر عبایش، دگر جدای علی نباشد

قسم به مالک قسم به قنبر “ولی” فقط حیدر است حیدر
موالیِ هیچکس نباشم اگر ولای علی نباشد

هوالهو

قصد دارم اثری از لب کوثر بکشم
تاکه دست از می و میخانه وساغر بکشم
وقت معراج، هوالهوی مکرّر بکشم
به خدا رو کنم و سمت نجف پربکشم
مژه بر خاک کف گیوه ی حیدر بکشم

حیدر مدد

حیدر نباشد صبح محشر کار ما زار است
صبحی که بی نام علی باشد شب تار است
گرمای خورشید از دم این ماه کرار است
در قطره قطره عشق او دریا پدیدار است

اسوه‌ی اهل ولا

همینکه اسوه‌ی اهل ولا ام ابیها شد
ظهور دین ما هم با تولا و تبرا شد

دلیل از مادرش باید بپرسد حتماََ ان کس که
به قدر اَرزنی بغض علی در سینه اش جا شد

ای ابر پرُ باران

ای ابر پرُ باران در این عصر کویری
دست مرا پُر کن در ایام فقیری

صحرا به صحرا آمدم دنبالت آقا
بوسه به پایت می زنم در هر مسیری

دکمه بازگشت به بالا