مثل شمعی آب باید گشت پای روضهات
بال باید زد دمادم در هوای روضهات
اعتقاد ما دو چندان میشود در تکیهها
رزق ما را میدهد اشک عزای روضهات
خادمینت اکثراً ریزه خوران اکبرند
خیر و برکت میرسد پایین پای روضهات
گریههای مادرت شبهای جمعه میدهد
عطر و بوی کربلا را در فضای روضهات
با همان دست کبودش فاطمه روز ازل
نام ما ها را که بنوشته گدای روضهات
تا که بوی سیب از صحن و سرایت میوزد
روضه بر پا میشود در کربلای روضهات
گیسوان تو پریشان شد به دست قاتلت
مو پریشان کرده ما را ماجرای روضهات
تو زمین خوردی که ما با اشک پاکیزه شویم
آه, ای شاه زمین خورده فدای روضهات
خواهرت از خیمهگه تا قتلگه دامن کشان
بر زمین میخورد با هر وای وایِ روضهات
رضا باقریان