حبس شدم
دوباره سفره ی اشک است و فیض ماه خودم
دوباره نیمه شبی و بساط آه خودم
رسیدم اول کاری که معترف بشوم
نشان به کس ندهم نامه ی سیاه خودم
کسی به جز تو خبردار نیست از حالم
میان محکمه آرم که را گواه خودم ؟
قشون اشک فرستاده ام به درگاهت
ذلیل عفو توام با همه سپاه خودم
به من تو راه نشان دادی و نفهمیدم
فقط دویدم و رفتم به کوره راه خودم
چه ظلم ها که نکردم به خود در ایندنیا
چه چوب ها که نخوردم من از نگاه خودم
حیا نکردم و دنبال معصیت رفتم
شدم من عبد فراری و دل بخواه خودم
چه صبر داری و خسته نمی شوی از من
خودم که خسته ام از این همه گناه خودم
تمام ترس من این است مرگ من برسد
که پی نبرده ام آن دم به اشتباه خودم
به دست های خودم ساختم قفس ها را
ببین که حبس شدم در میان چاهخودم
” بجز حسین مرا ملجا و پناهینیست “
بگو به من که : بیا بنده درپناه خودم
میان قبر بگویم حسین و گریه کنم
دلم خوش است به این اشک گاه گاه خودم
رضا رسول زاده
سلام .
فکرنمی کنی – بشه بجای به درک واصل شدن ابابکر – الفاظ بهتری بکار برد ؟
این فقط موجب دلزدگی از مذهب ناب شیعه میشه
پاسخ :
سلام و عرض ادب
خب اخوی مثلا چه لفظی بکار ببریم .
خب به درک واصل شد دیگه . اصلا به درک که به درک واصل شد.
شیعه یعنی تولی و تبری ، این برداشت شما هست که موجب دلزدگی میشود نه کلام معصوم
ارادتمند