ای سر پناه دائم بی سر پناه ها
ای مقصد رئوف و پر احساس آه ها
ای مهربان امام سپید و سیاه ها
بر ذمه است گر چه تمام گناه ها
درد آمدیم پیش تو درمانمان کنی
مشتی گِلیم با دمت انسانمان کنی
تنها حلاوت پس هر تلخ کامیم
ای شعله ی غیور به هنگام خامیم
گر چه اهانت است به تو همکلامیم
با خود خیال کن که منم یکجزامیم
روی مرا مقابل مردم مزن زمین
امشب کنار سفره ی خالی من نشین
درد جنون و داغ مرا عشق چاره کرد
شوقت برای کشتن من استخاره کرد
تیغت کفن به جسم نحیفم قواره کرد
بند دل مرا به هوای تو پاره کرد
مُلکِ توام،به نام تو خورده قباله ام
آتش بزن مده به خلائق حواله ام
ای بی حرم،مدافع کل حریم ها
ای سائل دو دست کریمت کریم ها
ای گوشه ای ز نور تو عبدالعظیم ها
خیرت رسیده است به ما از قدیم ها
ساقی!شناختیم همیشه به می تو را
صد بار کرده ایم زیارت به ری تو را
فکر تمام قومی و بخشش بهانه ات
مرز تمام خاک زمین آستانه ات
دست خدای عزوجل روی شانه ات
درویش خانواده چه خاکیست خانه ات
این اختیار در ید طولای جبر توست
چادر نماز فاطمه بر روی قبر توست
در خاطرات کفر ،نشان یادگاریت
تازه است همچنان اثر زخم کاریت
نقل است رعد و برق هوای بهاریت
خوف زمین به موقع طوفان سواریت
با غرش تو حد نصاب اجل شکست
تو خواستی و فتنه اهل جمل شکست
دست مرا به وادی تو می کشد جنون
شور قیامت است در اعماق این سکون
دریای صبر تو رسد آخر به دشت خون
از گوشه ی سکوت تو زد کربلا برون
فریاد شاه کرب و بلا از خروش توست
اصلا حسین در یم غم باده نوش توست
از اصل نسخه تو عسل می چکد به دست
قاسم به تخت شاهی تو تکیه زد،نشست
نامت همین که روی لبش رفت و نقش بست
سنگی رسید و آینه ی چهره اش شکست
خون در مصاف حجله به جای حنا دوید
در زیر دست و پا پسرت داد می کشید
بزم عروسی است و سَرِ نیزه بانیش
گم شد میان عرصه ی میدان نشانیش
مانند موم گشت تن استخوانیش
طی شد به زیر پای همه نوجوانیش
موی حسین فاطمه پیشش سپید شد
در نصف روز قامت قاسم رشید شد
حسین واعظی