شعر شهادت امام حسن (ع)
ای که از کنج لبت آیات کوثر ریخته
ای که از کنج لبت آیات کوثر ریخته
ای که از آب وضویت دُر و گوهر ریخته
ای که از حسن رخت آیات قرآن میچکد
ای که از خاک قدمهای تو زیور ریخته
تو کریم اهل بیتی و کریم بن کریم
رونق بازار حاتم باتو یکسر ریخته
سبط اکبر حضرت ارباب بی همتا حسن
با وجود تو غم وادی محشر ریخته
چشم تو خورشید و رویت ماه ای مهتاب من
از خم ابروی تو دریای اختر ریخته
ماه روی تو دل زهرا و حیدر می برد
از سر گیسوی تو الله اکبر ریخته
هرکسی را بهر کاری ساختن آقای من
از تو لطف و جود و احسان مکرر ریخته
تو میان خانه ی خود هم غریبی یاحسن
آنچنان که خون تو از زهر همسر ریخته
پیش چشمان تو زهرا بر زمین افتاده بود
گوئی یا آتش به جان شاه خیبر ریخته
فاطمه آتش گرفت و آسمان خون میگریست
پیش چشمان تو خون تازه از در ریخته
سعید مرادی