شعر شهادت امام صادق (ع)
نه عبایی به تنش مانده
پیرمرد است و زمینخوردن او سختتر است
پابرهنه به لگد بردن او سختتر است
پشت پیراهن او وای چرا پاره شده
وسط سجده ز جا کندن او سختتر است
نه عبایی به تنش مانده نه عمامه چرا
در دل شعله دعا کردن او سختتر است
پیرمرد است چرا در پی مرکب بدود
نیمهشب با عجله رفتن او سختتر است
دست او زخم شده بس که گره کور شده
بند اگر زبر شود بستن او سختتر است
این همه رنج و بلایی که کشیدهاست کنار
بددهن بودن این دشمن او سختتر است…
به علیاکبر خود با سر زانو برسید
پیرمرد است و زمینخوردن او سختتر است
چقدَر نیزه به لبهای کویرش زدهاند
وسط هلهله بوسیدن او سختتر است
حسین کریمی