شعر شهادت امام كاظم (ع)
سفرهی موسیبنجعفر(ع)
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود
چرا که رزق ما از سفرهی موسیبنجعفر بود
اگر بابالحوائج خوانده میشد علتش این است؛
که با قلب شکسته مرهم دلهای مضطر بود
زن بدکار و بشر حافی و مردان زندانبان
به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود
عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او
به دوشش بار جرم دوستان تا روز محشر بود
اسیری که تمام مدت آزادیاش تنها
زمان رفتن از زندان به یکزندان دیگر بود
امام مهربان مسلمین افطار هر روزش
به دست سندیبنشاهک ملعون کافر بود
اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند
که بر یک تختهپاره در غل و زنجیر، پیکر بود
به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را
به او گفتند؛ “صارت کالخیال” از بس که لاغر بود
مجتبی خرسندی