شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
ببین روضه ی تنها شدنم را
برگرد،شکستند عقیق یمنم را
برگرد،ببین روضه ی تنها شدنم را
جز طوعه در این شهر پر از خدعه و نیرنگ
نشنید کسی نیمه ی شب در زدنم را
در کوفه کسی منتظر دلبر من نیست
ای کاش رسانند به آقا سخنم را
از بسکه زدم سنگ تو را بر سر و سینه
با سنگ بهم ریخت لبم را دهنم را
تا راه تو را با مژه جارو زده باشم
در کوچه کشیدند غریبانه تنم را
ای کاش ز پیراهن تو چشم بپوشد
غارت کند از پیکر من پیرهنم را
تا اینکه نماند بدنت بی کفن آخر
گفتم برسانند به دستت کفنم را
بستند سرم را دم دروازه ی این شهر
ای کاش نبینم شه دور از وطنم را…
محسن صرامی