از همان آغاز , چشم آسمان ها و زمین
تا ابد دیگر نمی بیند زنی را اینچنین
هم ردیف هاجر و آسیه و مریم شده است
هر زنی که از خرمن اخلاق تو شد خوشه چین
از همان آغاز , چشم آسمان ها و زمین
تا ابد دیگر نمی بیند زنی را اینچنین
هم ردیف هاجر و آسیه و مریم شده است
هر زنی که از خرمن اخلاق تو شد خوشه چین
در وصف او باید قلم روی زمین باشد
از شرم, دفتر را عرق روی جبین باشد
باید که طبع شاعران دین مدار شهر
وقف کسی باشد که عمرش وقف دین باشد
لطف تو اگر شامل سائل شده باشد
خود یک شبه حلّال مسائل شده باشد
در عرش خدا آرزوى هر ملک این است
یکبار به دیدار تو نائل شده باشد
﷽سنگ بودم نظر فضه زرم گردانید
جلوه ای باز به طبع و هنرم گردانید
رحمت واسعه اش شامل احوالم شد
حضرت شمس “غلام قمرم” گردانید
سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه
سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق
اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت
حل شد برای عالم و٬ مهدی نتیجه داشت
آن بانویی که یکسره عشق پیمبر است
آری خدیجه است که امشب به بستر است
﷽
دلتنگ روی ماه تو هستیم, ماه ما
چشمان خیس وقت سحرها گواه ما
معلوم می شود که دلت را شکسته ایم
از بس که بی اثر شده این سوز آه ما
زل میزند با چشمهای تر به مادر
هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر
سرمایه اش را داد پای دین خدیجه
پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر
باید از غصه یِ تو چشمِ فَلک تَر باشد
از خـودت می گُذَری تا که پیمبر باشد
معنـیِّ مـادریِّ فاطـمه یعنـی قابـی….
که طـلا کـوبـیّ آن سورِه یِ کوثر باشد
بیخود نبی برای کسی پا نمی شود
بیجا محبتت به دلش جا نمی شود
تو مادر زلال ترین ها خدیجه ای
با هیچ واژه اسم تو معنا نمی شود
تاریک تاریک است دنیا , بی خدیجه
دلگیر دلگیرم خدایا , بی خدیجه
سنگ صبورم را گرفت از من زمانه
من سوختم , افتادم از پا , بی خدیجه
همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه
ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم