بلند شو

رسید عمود, همینکه سر قرار سرت
عمود خیمه دل گشت سوگوار سرت

چکید اشک شکاف سرت چنان بر مشک
که اشک مشک درآمد به حال زار سرت

علی امیر عشق

دل از همان زمان هوایی و اسیر عشق شد
که قبل خلق دلبران علی امیر عشق شد

حقیر میشود هر آنکسی که نیست با علی
امیر شد کسی که پیش او حقیر عشق شد

دلبر جانانه

آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند

پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند

پیمبری دیگر

رسیده بعد پیمبر پیمبری دیگر
حسین دیگری ودلرباتری دیگر

خدا هوای نبی کرد و بازهم آورد
میان قاب حسینش پیمبری دیگر

نازهای دخترانه

خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را
در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را

اوج احساساتی و دارم یقین در خلقتت
خرج کرده حضرت رب واژه وسواس را

شفیع

اگر شفیع تویی اضطراب لازم نیست
هراس از غم روز حساب لازم نیست

همیشه با تو فقط سود کرده ام, هرچند
در عاشقی که حساب و کتاب لازم نیست

اسیر عشق حیدرم

دل از همان زمان هوایی و اسیر عشق شد
که قبل خلق دلبران علی امیر عشق شد

حقیر میشود هر آنکسی که نیست با علی
امیر شد کسی که پیش او حقیر عشق شد

شعر مناجات با خدا

سائل بی دست وپایم حال زارم را ببین
باز هم کردم ضرر, دارو ندارم را ببین

درب بیچاره سرا شد باز,من هم ٱمدم
خویش را بیچاره کردم روزگارم را ببین

شعر مدح امیرالمومنین

کسی که جام سعادت به دست آدم داد
به قدر ظرفیت هرکسی از این غم داد
چگونه آنکه ندارد به دل غم حیدر
شود به او نسب دودمان آدم داد

شعر ولادت امام رضا (ع)

قرار شد که شود قبله از همان بنیاد
خدا به صاحبمان لوح پادشاهی داد
نشسته موج ملک صف به صف پی امداد
زمین بهانه شد و شهر طوس شد ایجاد

شعر روضه شهادت امام صادق(ع)

آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند

پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند

شعر ولادت امام حسن(ع)

تا نقاب از چهره ی زهراییش رد می شود
لاجرم خورشید در کارش مردد می شود

هر کجا ساکن شود او خشت خشتش قبله است
گر حسن مقصود باشد خانه مقصد می شود

دکمه بازگشت به بالا