هم بازی عباس

بوی شراب ناب از پیمانه می آید

وقتی به آغوش عمو دردانه می آید

زهرا به استقبال زهرا می رود امشب

ام ابیها دست بابا می رود امشب

شبیه

انگار علی بود که در معرکه آمد

انگار رسول است به تاکید مؤکد

چون منطقاً و خُلقاً و خلقاً نبوی بود

حق است که نازل بشود وحی , مجدد

سالگرد عاشقی

 

شد دوباره سالگرد عاشقی

آمده فصل نبرد عاشقی

نسل من عاشق ترین نسل هاست

ما همه هستیم مرد عاشقی

حضرت خورشید بی نقاب

روحی فداک حضرت خورشید بی نقاب

عالیجناب , حضرت هادی مستطاب

ما را قبول کن تو به شغل کبوتری

بر روی بال خسته بزن مهر نوکری

ولادت مادر …

سیب را خورد و پیمبر تر شد

یعنی از نسل پسر ابتر شد

صاحب ناب ترین کوثر شد

حوریه بود ولی دختر شد

از من مگیر شوق همیشه بودنت را

از من مگیر شوق همیشه بودنت را

شوق عزیزم, دلبر من, گفتنت را

از پیش چشم زینب و بابا بپوشان

پیراهن گلدار هر روز تنت را

دکمه بازگشت به بالا