منم عاشقی که به عشقش دچارم
منم زائری که بهایی ندارم
منم بی قراری که دائم خمارم
منم سربه داری که عبد نگارم
منم عاشقی که به عشقش دچارم
منم زائری که بهایی ندارم
منم بی قراری که دائم خمارم
منم سربه داری که عبد نگارم
به لطف حضرت حق حس معنوی دارم
به شوق خواندنمرثیه مثنوی دارم
شب شهادت و من یاد کاظمین کردم
و اشک مادرسادات را در آوردم
علی یکتاپرستی بی زوال است
نماد بنده ای نیکو خصال است
بگو با سنی ملعون و منفور
جدایی من و حیدر محال است
علی گویان عالم , ذوالفقارم
و ای زهرائیان , زهرا تبارم
اگر بارانی ام ابر بهارم
من از روز نخستین گریه دارم
ای راوی تمام مقاتل چه میکنی
در جنگ علیه جبهه ی باطل چه میکنی
سیدتی عالمه ی بی معلمه
در پیشروی مردم جاهل چه میکنی
بچه آهویم که در دام شما افتاده ام
گرچه در بندم ولیکن بنده ای آزاده ام
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است (1)
شاد از آنم خاکسار کوی ” آقازاده ” ام
یک سبد یاس در بغل دارم
آسمانی پر از غزل دارم
بی خودی شاعرم نکردی که
به سرم شور لم یزل دارم
یا علی گفتی و غم آغاز شد(1)
ناگهان قفل زبانم باز شد
یاعلی گفتی همین اعجاز توست
یاعلی پروانه ی پرواز توست
ما از می جام عاشقی سرمستیم
بر مرحمت دخت علی دل بستیم
محشر که بیاید همگی میگوییم
ما گریه کنان ام کلثوم هستیم
بهترین فرم غزل هایم برای مادر است
دفتر شعرم مزین از صفای مادر است
در قنوت هر نماز خود دعایم می کند
هرچه دارم در دو عالم از دعای مادر است
بیت الغزل روضه ی مادر , پهلو
در زیر فشار لگد و در , پهلو
اول سپر بلای حیدر , زهرا
اول سپر بلای “کوثر” پهلو
تا بی خردیََّ عده ای نادان است
تا وسوسه های آخر شیطان است
با حضرت حجر بن عدی میگویم
بهتر که مزار مادرم پنهان است
علیرضاخاکساری