“بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران “
در انتظار روی ماه توأم کماکان
حتی اگر که مردم یک دم بیا سراغم
“کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران”
قبل از سرودن فکر باید کرد
باید به کشف تازه ای پرداخت
باید مضامین را گزینش کرد
باید زوایای جدیدی ساخت
غروب شد ؛ ” لَکَ صُمنا ” در این سرا پیچید
میان خانه ی دل عطر ربنا پیچید
و در بهار مناجات عاشقان هر شب
” نَصَبتُ وَجهیِ ” صائم به هر کجا پیچید
آب رو خرج آبرو کردم
با همین اشک و ناله خو کردم
به کرمخانه ی تو رو کردم
سر سجاده آرزو کردم
عرض ادب ای جان و ای جانان نرگس
ای سیب سبز نوبر دامان نرگس
با غمزه ای دل برده ای از مادر خود
محو تماشایت شده چشمان نرگس
چشمانمان بر دست ذره پرور لیلاست
مستی ما از نام مستی آور لیلاست
یک قافله حور و پری دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
هر بهاری با گل رویش شکوفا میشود
غنچه با لبخند معصومانه اش وا میشود
“تین “و “زیتون” را میان گلشنش میپرورد
هر چه میخواهی در این گلخانه پیدا میشود
بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد
غم و غصه دوباره تحریم است
روز میلاد و روز تکریم است
شب شب و روز عرض تبریک و
لحظات قشنگ تعظیم است
شب مستی و شور بسم الله
همه جا غرق نور بسم الله
شده وقت سرور بسم الله
لحظات ظهور بسم الله
سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است
سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند…
سالیانی در غل و زنجیر زندان مشکل است