خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت
این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت
شاهِ کَـرَم … امیرِحَـرَم …. صـاحبِ عَـلَم
شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت
خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت
این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت
شاهِ کَـرَم … امیرِحَـرَم …. صـاحبِ عَـلَم
شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت
#شهادت_امیرالمومنین
#مدح_مرثیه_امیرالمومنین
قدر شب قدری و عزادار تو زهراست
از روز ازل تا به ابـد یار تو زهـراست
با بال شکـسته سرِ زخمیِّ تو بستم
تیمار تو با فاطمه غمخوار تو زهراست
#شهادت_امیرالمومنین
#روضه_امیرالمومنین
نیمه شب روی شانه یِ حسنین
آسـمانی ترین نوا می رفت
پادشاهی بدون تشریفات
از دلِ خانه تا خدا می رفت
بنده ای بدتر از این بنده مگر داری؟ نه
ماهِ تو رفـت ولـی کـرده گدا کاری ؟ نه
تو مرا خواندی وُّ دستانِ مرا می گیری
مـن تو را با عملِ خود می کنم یاری…نه
یا علی حِصـْنِ حَصین راتوخودت معنا کن
گـم شـدم در خـودم آقـا تـو مـرا پیـدا کن
هـر کـجا رفتـهام از لطـف تو گفـتم حـیدر
این صـفت در تو اگر نیسـت مـرا رسوا کن
از سرِ شب که سـر سفره یِ افطار نشست
حال و روزش به دلم چنگ عجیبی میزد
کمی از نان و نمـک شبنمی از آن فدک
آهِ آرام حـرم بانـگ غـریبی مـی زد
ما را به گل پرپر ارباب ببخش
ما را به علی اکبر ارباب ببخش
ما را به همان لحظه که می خندیدند
بر هق هق و چشم ترِ ارباب ببخش
چشمهایی که شده ابرِ بهار
می شود خرج دعا یا ستار
تو خطا پوشی وُ من سرتاپا…
جرم وُ عصیان وُ خطا یاستار
بَدَم ولـی نمی شوم ناامید
مغفرتت مرا به این جا کشید
جودُ و کرامتِ تو بی نظیر است
تویی کریم و بنده اَت فقیر است
میشود پای همـین زمزمهها توشه گرفت
به کرمْ خانهٔ شاه آمد و شش گوشه گرفت
میشود نادِعـلی گـفت و خدایی تر شد
با عـلـی زائـر دربـار دل و دلبـر شد
میشود پای همـین زمزمهها توشه گرفت
به کرمْ خانهٔ شاه آمد و شش گوشه گرفت
میشود نادِعـلی گـفت و خدایی تر شد
با عـلـی زائـر دربـار دل و دلبـر شد
یا علیِّ ابن حسین ابن علی سالاری
آمـدی مـثل عمو جانت عَلم برداری
با اذان گفتن تو کـِیـْف کند اربابم
منـطق احمـد و تـیغ حیدر کرّاری
حسین ایمانی