شعر تخريب بقيع

غربت آل علی (ع)…

خـانه خـراب کـرده مـرا قبرِخاکی اَت
این روضه کُشته فاطمه را قبرِخاکی اَت

شاهِ کَـرَم … امیرِحَـرَم …. صـاحبِ عَـلَم
شد آتـشی به سینه یِ ما قبرِخاکی اَت

افـتاده سـایه یِ عَلَـمَت برسـَرَم ولـی…
بی سایه بان وُ صحن وُ سرا قبرِخاکی اَت

قـابی به پیـشِ زائـرتان در زیارت است
دیـوار وُ شـبهِ پنجـره ها قبرِخاکی اَت

صحنِ چهار نورِخدا سوت وُ کور وُ تار
سرفصل وُ متنِ روضه یِ ما قبرِخاکی اَت

باید بمـیـرم از غـمِ اربابِ بـی کفـن
دِق مـی دهد مرا به خـدا قبرِخاکی اَت

بارانِ چشم هایِ تَرَم ندبه خوان شده
شد ندبه خوان به امرِخدا قبرِخاکی اَت

حسین ایمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا