وقتی رَجَز می خوانْد میدان زیر و رو شد
کـوفیِ ترسو باز هـم بی آبـرو شد
لرزید میـدان زیرِ پاهایِ علمـدار
صِفـِّیْن با تکبیرِ حیدر رو به رو شد
وقتی رَجَز می خوانْد میدان زیر و رو شد
کـوفیِ ترسو باز هـم بی آبـرو شد
لرزید میـدان زیرِ پاهایِ علمـدار
صِفـِّیْن با تکبیرِ حیدر رو به رو شد
جنسِ تَرَکها روی لبها فرق دارد
لبـهای ما با لَعْـلِ آقا فرق دارد
ما پای سفره آبْ می نوشیم آری
پس روضه ها با روزه یِ ما فرق دارد
پرورش یافته یِ دامَن زهراست حسین
قبله گاه دل ما قبلـه یِ دلهاست حسین
آسمان سینه زن روضه یِ ارباب من است
نغمه یِ عرش همین است چه آقاست حسین
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود
بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود
وا می شود زبانِ قلم می شود غزل
دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود
دِلـبری آمده ای دل بِبَـری با نَظَـری
نوه یِ فاطمه ای نورِ دو چشمِ پدری
دشمن وُ دوست همه مُتَّفِقُ القول شدند
که تو شایسته تری از همگان خوب تری
من اهل آسمانم اگر خاک این دَرَم
شاه دوعالمَم که در این خانه نوکرم
افـتاده سایه یِ عَلمت بر روی سرم
تو قـبله ای و قبـله نمایی و دلبرم
بِزن باران بِزن دارد هوای یار می آید
هوای یار می آید دل و دلدار می آید
بیا فطرس بیاآمد شفای بال و پرهایت
طبیبِ درد بی درمان شَه دربار می آید
هرجا مسیر ما به شما ختم میشود
جایِ قـدومِ پاکِ شما چـَشم می شود
آنجا که حرفِ عشق تو باشد تو حاضری
بی تو چگونه مجلسِ ما بَزم می شود
کاش یک مرتبه …فقط یکبار
می شدم زائر نـگاهِ نـگار
می شدم زائر غبـاری که…
می دهد بوی عشق… بوی بهار
گاهی خیال می کنم از من بریده ای
جایی دگــَر نگار دگــَر برگـزیده ای
گاهی خیال می کنم ای ماهِ پشت ابر
آلودگـیِ خـلوت این بنده دیده ای
مادرانه به سیـنه می کـوبید
روضه خوانِ مدینه می بارید
اشکـها رویِ گـونه می لغـزید
علـقمه… قتلـگاه… را می دید
باز کن چشمَت وَگرنه بسته ای راه نفس را
می شود دنـیا بدون بودنت زندانِ مولا
قاتل جان امـیرالمؤمنین زخـمِ زبان ها
رفتی و با رفتن تو می شود بی خیر … دنیا