ما شیعه های مادر پهلو شکسته ایم
ما اشک ریز آن “ولی” دست بسته ایم
مارا به خاک و خون کشید و زنده تر کنید
ما سالها ,بر سفره ی طاها نشسته اییم
ما شیعه های مادر پهلو شکسته ایم
ما اشک ریز آن “ولی” دست بسته ایم
مارا به خاک و خون کشید و زنده تر کنید
ما سالها ,بر سفره ی طاها نشسته اییم
صلح و دعوایِ زرگری هرگز
با سعودی برادری هرگز
نسبتی نیست بین من با تو
نطفه ی من حلال, اما تو!
این راه بدانید به جز راه ظفر نیست
فرمانده به جز “شیخ نمر” مرد خطر نیست
بر شیخ سعودی لعین هم برسانید
مظلوم کشی جانب مکه که هنر نیست
ما پیرو مسلک و مرامت هستیم
در آرزوی جاه و مقامت هستیم
ای شیعه ی اثنی عشری, شیخ شهید
هر لحظه به فکر انتقامت هستیم
از آتش نبودن تو شعله ور شدم
دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم
یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم
شمیم جان فزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
گمانم کربلا شد عمه نزدیک
که بوی مشک و ناب و عنبر آید
پریدهام به هوایت پریدنی که مپرس
رسیدهام سر خاکت, رسیدنی که مپرس
اگرچه خم شدم اما کشید شانهی من
به دوش بار غمت را کشیدنی که مپرس
برگشته ام به کرببلا یا اخاالغریب
بی تو دگر فتاده ام از پا اخاالغریب
قدّم زغصه های تو شد تا اخاالغریب
بعد از تو نیست خیر به دنیا اخاالغریب
همسفر ! من ز شام آمده ام
تشنه ی یک سلام – آمده ام
پشت رو پوش پاره پاره ی خود
از دل ازدحام آمده ام
اربعین آمد و رفتند همه اما من
مانده از آنهمه دیوانه فقط تنها من
هیئتی ها همگی راضی قسمت بودند
هیئتی ها همگی اهل رضا حتی من
مروه زینب صفا امام حسین
کعبه ی بی منا امام حسین
هست ذکر قنوت هرشب من
ربنا اتنا امام حسین
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشه گودال, فدایم کردند
دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند