دارد نسیم می وزد این بوی کربلاست
چشم و دلم در آرزوی روی کربلاست
برگشتم ازسفر؛سفر رنج و داغ و درد
پر شد تمام سینه ام از ناله های سرد
پای هرروضه ی توگریه نمودن زیباست
از گدایان سر کوی تو بودن زیباست
جز در خانه ی تو هیچ کجا بهتر نیست
نوکر هیچ کسی جز تو نبودن زیباست
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بی خبر ماندم
عاشقانت زیارتت کردند
من ولی باز پشت در ماندم
از آتش نبودن تو شعله ور شدم
دنبال نیزه ی سر تو دربه در شدم
یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم
این همه راه آمدم حالا بیا با من بگو
آن عبای کهنه و انگشتر دست تو کو؟
قتله گاهت را حسین با سنگ ها پر کرده اند
سخت پیدا می شود این تکه هایت ای سبو!
گر چه باور نمی کنم اما , می روم کربلا خدا را شکر
مردم ! آقای مهربانم باز , راه داده مرا خدا را شکر
کربلایی و مبتلا داری , شهر عشقی برو بیا داری
بر سر قدس و کعبه جا داری , با دو گنبد طلا خدا را شکر
گاهی میان عاشقی حیران شدن خوب است
گاهی دچار غصه ی هجران شدن خوب است
اصلا در اینجا بی سر و سامان شدن خوب است
وقتی وصالی نیست پس گریان شدن خوب است
دلم هوای تو کرده ,دلم هوای ضریحت
دلم ,خودم ,پدرم ,مادرم فدای ضریحت
چه سینه ها که به تنگ آمده است از غم دوری
چه قلب ها که به سر آمدند پای ضریحت
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم
شود این حادثه تکرار خدارحم کند
هرکجا پرچم به دیوار است زهرا میرسد
زودتر از ما خود بی بی به اینجا میرسد
پیرهای روضه دلهایی جوان دارند پس
زورشان در نوکری برما جوانها میرسد
ای به خون غلطان تنت! ای بر سر نی ها سرت!
عالمی دارند شب ها کودکانت با سرت
قدر یک بوسه ز عرش نیزه ها پایین بیا
مانده راهی بس دراز از خیمه ما تا سرت
سرِتو را هدف دشنه ی سنان کردند
پس از تو خیمه ی اهلِ تو را نشان کردند
زبان سرخ “دل” سبز می دهد برباد!
دلِ مرا هدف خنجر زبان کردند