راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا, ای آسمان اصلا نمی آید به تو
دلشکسته آمدم سویت, پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو
راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا, ای آسمان اصلا نمی آید به تو
دلشکسته آمدم سویت, پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو
کنج بستر مانده ای بال و پرت را بسته ای
لاله زار زخم های پیکرت را بسته ای
تا که یک چشمت کمی مبهم تماشایم کند
پلک مجروح و کبود دیگرت را بسته ای
ظاهرا زهرا به احمد, جان به جانان می رود
پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود
دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود
رحمت موصوله ی باران به باران می رود
بهر نزول رحمت حق آیه می شوی
گریان برای حاجت همسایه می شوی
بانو بس است این همه گریه که می کنی
داری خیال می شوی و سایه می شوی
برکه ای خشکیده ام دریا به دردم می خورد
جام من خالی شده صهبا به دردم می خورد
سوی هر کس می روم, فورا رهایم می کند
بنده ای زارم فقط مولا به دردم می خورد
دل شکسته” مرا صدا کنید, کافی است
نظر بر این سرای بی بها کنید, کافی است
قبول… لایقِ زیارت شما نبوده ام
فقط کمی برای من دعا کنید کافی است
منم زهرا همان که از سوی حق کوثر آوردم
سُروری بی بدل در خانهی پیغمبر آوردم
علی جان از سوی جنت به عشقت آمدم دنیا
خودت گفتی برایت روزگاری دیگر آوردم
پرونده ام شده است پر از اشتباه, آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه, آه
حمد شفا برام بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه, آه
ازین همه فراق, دل کباب شد بیا دگر
زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر
سکینه ی زمین و آسمان, امام مهربان
زمانه, سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر
لال و مبهوت شدم, ناله ی شبگیرم کن
شده ام خوابِ پر از واهمه, تعبیرم کن
ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی
نزد الله, پشیمان شده تصویرم کن
گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن
السلام ای زینب موسی بن جعفر, فاطمه
حضرت معصومه ی آل پیمبر, فاطمه
مظهر الله اکبر, ای سراسر فاطمه
می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه