آن قاتلی که در بر ما مست میکند
انگشتر عقیق تو در دست میکند
ای باغبان که باغ و بهارت خزان شده
صبر تو با هزار بلا امتحان شده
آن قاتلی که در بر ما مست میکند
انگشتر عقیق تو در دست میکند
ای باغبان که باغ و بهارت خزان شده
صبر تو با هزار بلا امتحان شده
چونکه دستش ز تن جدا افتاد
لرزه بر عرش کبریا افتاد
آن یدالله فوق ایدیهم
بی علم روی خاکها افتاد