وقتی که با نان ونمک افطار می کرد
انگار که با فاطمه دیدار می کرد
هی شیر را از پیش خود می زد کنار و
هی دخترش باچشم تر اصرار می کرد
وقتی که با نان ونمک افطار می کرد
انگار که با فاطمه دیدار می کرد
هی شیر را از پیش خود می زد کنار و
هی دخترش باچشم تر اصرار می کرد
دنیا اگر چه مثل پیمبر نداشته
قطعاً نبی مثال تو همسر نداشته
دادی تمام ثروت خود را براه دین
دین خدا شبیه تو یاور نداشته
بوی گل در همه ارض وسما پیچیده
بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده
دست مولاست به این سفره نمک پاشیده
در کویر دل من باز گلی روئیده
امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفره دنیا گذاشتند
امشب بروی دامن نرجس از آسمان
ماهی بنام مهدی زهرا گذاشتند
صفای زندگیم آیه های قرآنت
بیا به ما برکت ده به برکت نانت
تویی که کعبه به دور سر تو می گردد
رسول آینه ها! هستی ام به قربانت
چقدر برتن تو پیرهن بزرگ شده؟!
تن تو آب شده یاکفن بزرگ شده؟!
چوشمع چشم تورادیده باخودم گفتم!
چگونه شمع پس از سوختن بزرگ شده؟!
چقدر برتن تو پیرهن بزرگ شده؟!
تن تو آب شده یاکفن بزرگ شده؟!
چوشمع چشم تورادیده باخودم گفتم!
چگونه شمع پس از سوختن بزرگ شده؟!
آقابه ماهم سربزن ماهم گدائیم
دراین بیابان گم شدیم اصلاً کجائیم؟
زینباز سوی شام برگشته
یابه بیت الحرام برگشته
پیعرض سلام برگشته
وه!چه با احترام برگشته
تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند