نجابت

یک کاروان شکوه و جلالت رسیده است
یک پارچه عفاف و نجابت رسیده است

یک کاروان ملائکه دور و بر حرم

یک شهر ، ماهِ خوش قد و قامت رسیده است

گلهای زینب

برادر گفت نه، اما پر از اصرار شد زینب
به او نه گفت، دنیا بر سرش آوار شد زینب
به لطف این جواب دل شکن بیمار شد زینب
سرا پا بغض شد، پا تا به سر گفتار شد زینب…

دختر شاه

دختر شاهم و زیبایی دنیا با من
شاه بانوی شکوه غزل دریا من
ماه ، هرشب به خدا خواب مرا می بیند
غیر آغوش اباالفضل ندارم جا من

شمس الشموس

قیامتی که کسی را ره گریزی نیست
شفا اگر به شفاعت تو بر نخیزی نیست

دلم به مهر تو تا عرش میرود بالا
ولی بدون تو اندازه‌ی پشیزی نیست

حضرت مسلم(ع)

چون میسر نشود فرصت دیدار شما

ما که رفتیم خداوند نگهدار شما

نامتان روی علم بود و زدستم افتاد

کاش برداردش از خاک علمدار شما

دکمه بازگشت به بالا