همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را
به روی اسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را
همین که کردی ادا رسم دست بوسی را
شبیر داد به دستت عصای موسی را
به روی اسب نشستی شبیه بابایت
ندیده چشم فرشته چنین جلوسی را
نازِ بی وقفه که بنیاد نمیخواهد که
زلفِ “بر بادده ات” بادنمیخواهد که
بهر از پای در آوردن عشاق خودت
این همه حسن خداداد نمیخواهد که
ناریم و نور گشتن ما وقت می برد
کوریم و عادت به عصا وقت می برد
شاعر صبور باش که انزال “وحی شعر“
تا به “غزلسَرای حرا” وقتمی برد